خدا خواست شهادت در محراب هم مخصوص امیرالمومنین(ع) باشد

خدا خواست شهادت در محراب هم مخصوص امیرالمومنین(ع) باشد


-به مناسبت شهادت جانسوز حضرت علی علیه السلام سخنان استاد فاطمی نیا در مور سّر شهادت و تجلی صفات خدا در آن حضرت را میخوانیم. 

استاد فاطمی نیا: اینها جمعی از خوارج بودند، دور هم جمع شدند قرار گذاشتند که بروند سه نفر را به قتل برسانند، و به اصطلاح امروز ما ترور کنند،چاره ای نیست مجبورم اسمها را اینطور ببرم قضیه همین طور است، گفتند این سه نفر باید کشته شوند، یکی امام علی علیه السلام یکی معاویه و یک عمروبن عاص، این سه نفر.

خب ابن ملجم که خدا او را از لعن و ویل خود جدا نسازد مامور شد که علی علیه السلام را به قتل برساند، یکی دیگر هم قرار شد معاویه را به قتل برساند، یک هم عمروعاص را، این سه نفر آمدند، همانطور که همه تان میدانید ابن ملجم این جسارت بزرگ را کرد و و لقب اشق الاولین والاخرین را پیدا کرد، شقی ترین شخص در عالم کون ابن ملجم بود، اشق الاولین و الاخرین. خب ضربت به سر مولای عالم زد که همه تان میدانید. 

اما آن یکی رفت شمشیر انداخت که مثلا معاویه را از ناحیه سر یا سینه مجروح کند شمشیر از ران معاویه گرفت و ران او مجروح شد و او را به منزل بردند. بعد پزشک آوردند برای معاویه که علاج کند، پزشک گفت که شما این زخمتان دو راه دارد که خوب بشود، یکی این است که این محل را داغ کنیم، راه دیگر این است که شربتی هست که به تو بدهیم و این سم را از بدن تو خارج کند، اما یک قیدی در اینجا هست که اگر شربت را بخوری عقیم میشوی و دیگر فرزند دار نمیشوی ولی اگرتحمل این داغ نهادن را داشته باشی در عوض عقیم نمیشوی، معاویه یک فکری کرد گفت من عقیم هم بشوم مهم نیست یزید مرا بس است! من همین شربت را میخورم تاب این آتش را ندارم.، این هم اینطور شد.

و اما عمروعاص، عمروعاص یک نفر داشت به نام خارجه، آن خارجه را بجای خود برای نماز فرستاد، حالا الله اعلم که سر این قضیه چه بود، گفت من دلدرد دارم! خارجه هم از افراد دستگاه او بود که بجایش رفت، و آن کسی که آمده بود عمروعاص را بکشد یا عمروعاص را حضورا ندیده بود یا به خاطر تاریکی هوا خارجه را بجای عمروعاص زد و عمرعاص کشته نشد.

حالا عنایت کنید، یک شاعر اندلسی، همان اندلسی که امروز به آن میگویند اسپانیا، شعری گفته است بسیار مفصل، قصیده بسیار مفصلی است که بنده بعد از تلاش بسیار به آن دست یافتم، به آن میگویند "القصیدة بسّامه" ایشان قصیده مفصلی در تاریخ اسلام و خلفاء گفته است تا میرسد به شب نوزدهم ببینید چه میگوید این بیت خیلی شنیدنی است، میگوید که:

یا لیتها اذ فدت عمرا بخارجة    فدت علیاً بمن شاءت من البشری

میگوید ای کاش آن شبی که این دنیا خارجه را فدای عمرعاص کرد تمام بشرها را فدای علی میکرد که علی کشته نمیشد.

و بالاخره این ضربت به سر نازنین امام علی علیه السلام فرود آمد و منجر به شهادت او شد، آن دو نفر هم کشته نشدند. در اینجا یک سری هست و آن سر این است که علی علیه السلام به اتفاق تمام مورخین از شیعه و سنی در کعبه به دنیا آمده است، مولود کعبه است، بزرگان اهل تسنن مینویسند و "لم یشتهر وضع غیره فی بیت" اصلا مشهور نیست در دنیا که غیر علی علیه السلام کسی در بیت به دنیا آمده باشد. این ولید و مولود کعبه است، خدا خواست که این شهادت محراب هم اختصاص پیدا کند به مولی وآقای عالم علی علیه السلام.


قبلا گفتیم که باید تخلق به اخلاق خدا پیدا کنیم این همان است که شاعر میگوید:
ها علی بشر کیف بشر، ربه فیه تجلی و ظهر یعنی ببینید اگر بناست که صفات خدا روی مخلوقی به نمایش گذاشته شود، باید روی امیرالمومنین به نمایش گذاشته شود، روی پیغمبر اکرم، صدیقه کبری و فرزندان اینها به نمایش گذاشته شود، بله میگوید: ها علی بشر کیف بشر؟! بله بشر است ولی چگونه بشری است؟! ربه فیه تجلی و ظهر، صفات خدایی در او به نمایش گذاشته شده است، همانطور که خدا برای دوست و دشمن مهربان است، رزق میدهد، وقتی که این ملعون ضربت به سر آقا زد، از همانجا که آقا در محراب افتاده وغرق در خون بود شروع به سفارش ابن ملجم کرد که با او خوب رفتار کنید و هکذا تا بعدها که سفارش های دیگر. 

عصر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و مظلومیت حضرت/قطره ای از پلیدی های معاویه

عصر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و مظلومیت حضرت/قطره ای از پلیدی های معاویه


ما برای اینکه به عصر حضرت یک نگاهی بکنیم باید اول در مورد معاصر پلید و منافق و جائر حضرت مجتبی یعنی معاویه یک قدری فکر کنیم.حضرت چه معاصری داشته مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای این است که چه کسانی با این ها طرف حساب بوده اند، خدا شاهد است آدم خجالت می کشد بگوید، اصلا این ها این قدر عرشی بودند، نوری بودند، قدسی بودند که این ها از این که فقط روی زمین بودند، ولو بدون دشمن، هیچ مزاحمی هم نمی داشتند باز هم زجر می کشیدند، این ها اصلا اهل اینجا نبودند، یکی از علمای صاحب دل حرف لطیفی دارد، می گوید: علماء زحمت می کشند که معراج پیامبر را ثابت کنند،یه این ها بگویید، شما اگر می خواهید دلیل بیاورید، دلیل بیاورید که چه طور پیغمبر روی زمین مانده بود. این رو ثابت کنید معراج رو نمی خواد ثابت کنین، خودش اهل اون بالا بوده. 


یعنی این ها براشون زجر بود تو این لباس بشریت آمدند و با ماها سر و کله زدند، اگر دشمنی هم نمی داشتند، همش روی زمین سیاحت می کردند. تا چه برسد یه اینکه دشمن هم داشته باشن ، آن هم چه دشمنی؟ معاویه!

یک قطره از پلیدی های معاویه را برایتان می گویم، تا اینکه عصر حضرت به دستتون بیاد که چه خبر بوده، آقا یک کتابی هست به نام «الاخبارالموفقیات»

این کتاب «الاخبار الموفقیات» کتاب عجیبی است، ظاهرا از جمله کتاب هایی بوده که گم شده بودند، چون چندین کتاب علمی، حدیثی از شیعه و سنی گم شده، که بعضی هاش پیدا شده، بعضی هاش هم پیدا نشده، این هم مثل اینکه گم شده بوده، کتاب «الاخبارالموفقیات» یک از منابع ابن ابی الحدید بوده است، که بر شرح نهج البلاغه خود زیاد از این کتاب استفاده کرده است، بالاخره این کتاب، کتاب عظیم القدریه و ابن ابی الحدید ازش نقل می کنه و در دست نبوده، تا اینکه خدا مرحمت کرده، تقریبا شاید حدوده هیجده سال نوزده سال پیش از این، نسخه کتاب درعراق پیدا شده، این یک چاپ انتقادی شد، چاپ دانشگاهی شد، نه چاپ بازاری، یک چاپ محقق توضیع شد که الحمدلله نسخه ای هم از این چاپ نزد بنده است، که این مطلب را مستقیما از اونجا نقل می کنم، اگر چه ابن ابی الحدید هم نقل کرده باشد.

آنجا می نویسد، چه کسی می نویسد؟ مولفش زبیربن بکار است، باور کنین اسمش که میاد دیگه علماء سنی می خواهند از جا بلند شوند، زبیربن بکار مرد بزرگی بوده، نسابه بوده، مجتهد بوده، فقیه بوده نسب قریشش رو هم من دیدم، تماشائیه، نشون می ده که ید طولا داشته.

خلاصه زبیربن بکار در آن جا می نویسد که، پسر مغیرة بن شعبه
می گوید:

دقت کنید، امیدوارم برای این جوان ها یک سر نخ خوبی باشد، و ببینید حضرت عصرش چه بوده و چرا اینقدر مظلوم بوده، یک وقت می گویند چرا صلح کرده؟ بله عیب نداره اگه می خوای متوجه بشی، برو مطالعه کن نوشته شده زحمت کشیده شده، اما بنایت بر این نباشد که اگر نفهمیدی چرا، برایت یک ایرادی باشد، امامه، معصومه، حجت خداست متصل به غیبه، چرا نداره اصلا، صلح کرده که کرده، این چراها را خیلی کشوندن، یه خورده هم از دنیای تسنن آمده، امام رو نمی شناسن، یه قدریش از غرب آمده، در عین حال می گم عیب نداره، مطالعه بکنین ، تحقیق بکنین، اما این طور نباشه که اگر حل نکردیم بگیم پس چرا امام حسن علیه السلام این جوری کرده، متوجه بشیم که ما متوجه نمی شیم، لابد یک سری داشته.


پسر مغیرة بن شعبه می گوید: پدرم از رفقای معاویه بود، شب ها با هم شب نشینی داشتند، شما از همین جمله چه قدر باید الهام بگیرین، این ها با هم شب نشینی داشتند،مسئله خیلی مهمه، آخه چی کار می کردند می نشستند؟ فقط نقشه بود برای امیر المومنین، نقشه بود برای امام حسن و نقشه بود برای اصل اسلام.

می گوید یک شبی دیدم پدرم آمد یک قدری عبوسه، مثل هر شب نیست.

یک مثلی هست میگه «ویل لمن کفره نمرود» وای به حال کسی که نمرود بگه او کافر شده. ببینید دیگه چی بوده که مغیره بن شعبه عبوسه.

می گوید رفتم پیشش ایستادم که بگم چی شده امشب این قدر ناراحتی، میگه ایستادم تا اینکه پدرم سرش را بلند کرد و متوجه من شد، گفت: پسر جان حاجتی داری؟ نیازی داری به من؟ گفتم: بله، می خواهم بپرسم که امشب چرا شما عبوسین؟ گفت: پسر «جئت من عند اکفر الناس» امشب از نزد کافرترین مردم دارم می ام، پرسیدم کافرترین مردم کیه؟ گفت همین رفیقم معاویه!، چه طور شد؟ مگر تو اونو نمی شناختی؟ هرشب می رفتی پیشش، با هم رفیق بودین! گفت: بله بالاخره به این غلیظی نمی دانستم، که امشب فهمیدم!، گفتم چی شد؟ آدم از گفتنش حیا می کنه، گفت: ما هر شب صحبت می کردیم، از این طرف از اون طرف، مسائلی با هم داشتم، اما امشب نام مبارک رسول اکرم به میان آمد، معاویه این پلید به حضرت ناسزا گفت!

ناسزا! الله اکبر، این را حاشیه می زنم آقا ابن تیمیه به نظر بنده اعداء عدو شیعه است، اغراق نمی کنم، به لطف خدا می دانم، در این مطالعات ناقابلی که داشته ام به تندی ابن تیمیه ندیده ام، ابن تیمیه یک کتابی دارد، که ای کاش این کتاب رو اهل تسنن، اون هایی که می گن معاویه رضی الله عنه!بخونن، الحمدلله رب العالمین که الان روشن شدن. من یک شاگرد ترکیه ای داشتم در دانشگاه، می گفت پدرم آخونده، میگه حضرت معاویه! میگه گفتم پدر، دیگه لااقل نگو حضرت، دودسته گی شده الحمدلله، یک عده شون شناختن. 

از وقتی که مرحوم حزرانی1 کتاب «النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه» را نوشت خیلی ها روشن شدند، علی کل حال، ابن تیمیه کتابی داره به نام «السیف المسلول علی شاتم الرسول»2 موضوع این کتاب این است که اگر کسی  به پیامبر نستجیر بالله بد و بیراه بگوید کافر می شود. ما این را می دانیم، این کتاب نوشتن نداره، می خوام از دیدگاه همون ها بگم، اون ها که ابن تیمیه رو اینقدر بالا می دونن بیان ایونو بخونن، اون وقت نگن معاویه رضی الله عنه! به نقل معتبر معاویه به پیغمبر بد و بیراه گفته.


می گوید به پیغمبر ناسزا گفت، بهش گفتم معاویه، چه طور پیامبر به اون عظمت، اونوقت تو اینطور دربارش حرف می زنی؟! می گوید معاویه گفت: تو خیلی ساده ای! خیال کردی که من با حسن بن علی طرفم؟ یا با علی بن علی طالب طرف بودم؟ گفتم بله! من تا حالا این طور می دونستم که تو با این ها طرف حسابی، الان می بینم داری به پیامبر ناسرا می گی، نمی دونست تو با خود پیغمبر هم خورده حساب داری، (مضمون حرفه)گفت:نه، والله دفنا دفنا! به خدا قسم می خوام نام خود پیغمبر دفن بشه! هدفم اینه، نگاه می کنم ببینم چه کسی بیشتر مروج این پیغمبره، اونو از بین ببرم، اگر علی باشه اونو از بین می برم، حسن بن علی باشه اونو از بین می برم. برای من فرقی نمی کنه!

حالا یک جمله را من نگفتم، یک جمله زشتیه ولی مجبورم بگم ،میگه بهش گفتم بیا دست از این حرفات بردار، گفت: هیهات یا ام لک والله دفنا دفنا!، هیهات ای بی مادر که من بخوام دست از این حرف ها بردارم، میخوام نام پیامبر دفن بشه. الله اکبر، ببینید آقا، حالا مروج دین حسن بن علی باشد،با اون طرف حساب می شم، خود علی باشد با اون طرف حساب می شم. این عصر حضرته، یک قطره ای از دریا.

 ما یک بحثمون اینه که، شیعه باید بداند که هر امامی در زمان خودش پاسداری از دین کرده، این یک بحثیه، و اگر با این دفنا دفنای معاویه و این پلیدی که اون داشت، حضرت مجتبی سلام الله علیه نبود الان ما ازدین اثری نداشتیم، از معارف اثری نداشتیم، حضرت از دین پاسداری کرد، تحویل داد به حضرت ابی عبدالله علیه السلام که دیگه قضیه مفصل می شه، که علمای سنی هم به زبون درآمدن، اون شیخ عبد الله علایلی می گوید که در عصر یزید تمام دین در خطر بود و با هجرت اباعبدالله دوباره تازه شد، حتی اون ها هم منصف هاشون معتقدن.

پانویس

1-استاد فرمودند حزرانی اگر درست فهمیده باشم، ولی نام مولف کتاب محمدبن عقيل بن عبدالله ذکر شده است. شاید معروف به آنچه که استاد فرموده اند باشد.

2-یا «الصارم المسلول علی شاتم الرسول»

وبلاگ سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا

خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است

 خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است


همان طور که اگر نهضت امام حسین نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و معارف ما خبری نبود، به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند.


توجه به این مطلب مخصوصا برای شیعه ای که به زیارت حضرت مشرف می شود و به حضرت سلام می دهد، بسیار اهمیت دارد و زیارتش را رنگین تر و پرمحتوا تر می کند. اگر هجرت حضرت رضا علیه السلام نبود، زحمات جدش حضرت ابی عبدالله علیه السلام و شهادت مظلومانه اش از بین می رفت.

سال 132 هجری قمری اولین خلیفه عباسی بر تخت نشست که ابوالعباس سفاح می باشد. از سال 132 تا 232 را می گویند قرن عباسی اول و بعد از آن را قرن عباسی ثانی و ثالث گویند. این قرن یک قرن پر ماجرا و حوادث می باشد. یعنی بعد از قرن اول هجری که سنگین ترین قرن می باشد.( به جهت هجرت و رحلت پیامبر اکرم و صدیقه کبری، شهادت امام حسن مجتبی و سید الشهداء علیهم السلام و بسیاری از مسائل دیگر) قرنی سنگین تر و پرماجرا تر از 132 تا 232 نمی باشد.

بنی امیه آنقدر ظلم و ستم و زشتیها و جنایات نمودند که مردم از آن ها متنفر شدند و فهمیدند که حقیقتا آنها شجره ملعونه هستند که در قرآن اسم برده شده است. اما وقتی قدرت به دست بنی عباس افتاد ایتدا مردم فکر می کردند که راحت شده اند، یه مردم در باغ سبز نشان دادند، ولی کم کم ظلم به اهل بیت را شروع کردند.

بنی عباس انسان های بسیار پلید و هوسران و عیاشی بودند. کتابهائی در مورد عیاشی ها و شی نشینی ها خلفاء عباسی نوشته شده که باعث ننگ اسلام و مسلمان هاست که چنین خلفائی بر مسلمین حکومت می نموده اند.

اگر انسان به کتبی که در مورد عهد عباسی نوشته شده مراجعه کند، مانند کتاب «الاغانی» تالیف ابوالفرج اصفهانی، یا «عقد الفرید» تالیف ابن عبدربه، میتواند به گوشه ای ا فساد ها و لهو و لعبهای آنان پی ببرد.

البته کتاب «الاغانی» مجرب است که کتاب شومی است! پسر مرحوم قاضی (رحمت الله علیه) می گوید: در جوانی این کتاب را خریدم، پدرم گفت: آن را ببر بیرون! خلاصه کتاب نحسی است، که زندگی را زیر و رو می کند و شومی آن در زندگی انسان اثر دارد!

شخصی به نام دکتر رفاعی که در قاهره بوده سه جلد کتاب قطور نوشته استبه نام: «عصر المامون» وقتی نگاه می کنم می بینم به حضرت رضا علیه السلام که می رسد، دو سطر بیشتر نمی نویسد! اینقدر اینها بی انصاف هساتد!

دشمنی و عداوت مخالفان اهل بیت، در تمام شئونشان در نوشتن کتاب تاریخ، رجال، درایه، تفسیر، و در منبر و خطابه در همه جا ظاهر است! مثلا کتاب رجال می نویسد یه یک شیعه که می رسد مخی گوید: فلان شخص ثقه، متدین، باتقوی و پرهیزکار است الا انه شیعی «جز اینکه شیعه می باشد» یعنی بزرگترین عیبش این می باشد که شیعه می باشد وگرنه عیب دیگری ندارد!

همین شخص در حرف عین که به عمربن سعد رسیده، می گوید: ثقة تابعی و هو الذی قتا الحسین «عمربن سعد، ثقه و مورد اطمینان است و تابعی می باشد و همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!!» یعنی قاتل امام حسین را ثقه و مورد اطمینان دانسته است! و دیگر اینکه: درمورد شیعه می گوید: الا انه شیعی، اما در اینجا الا انه قتل الحسین را هم نیاورده است، بلکه خیلی راحت می گوید: و او همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!

در مورد عصر عباسی و عظمت و شناخت عظمت کار حضرت ثامن الحجج امام هشتم علیه السلام، توجه به بعضی نکات اهمیت خاصی دارد، مامون به ادعای دموکراسی و آزادی، باعث هرج و مرج عجیبی در عقاید و حقایق دینی مسلمین شد، در این عصر، بعضی از مذاهب اربعه تسنن تکوین یافته بودند و بعضی به تدریج درحال به وجود آمدن بودند. ابوحنیفه تا حدودی پیروانی داشته است، شافعی و احمدبن حمبل و محمد بن ادریس در طول این قرن هستی یافتند. مباحث فرعی و بی ارزش را در آن زمان مطرح نموده بودند برای مشغول کردن افکار و غفلت ازامور حکومت و نیز دور کردن مردم از توجه و تمسک به اهل بیت، مانندبحث خلق قرآن که باعث چه تشتت افکار و دودسته گی ها و فتنه و آشوب و قتل هایی که شد! از طرفی فلسفه های خشک یونان و بعضی اقسام تصوف از خارج اسلام به میان مسلمین، و وجود علماء وابسته به دربار، و آزادی بسیاری از ملحدان و کفار و زنادقه و انتشار عقاید سخیفه و ایجاد شک و شبهه در عقاید مردم با آزادی کامل.

در چنین وضعیت ظلمانی و هرج و مرج فکری، امام رضا علیه السلام همچون خورسید جهانتابی در ظلمات درخشید و به داد عقاید مردم رسید، و در حقیقت اسلام را که در حال بی محتوا شدن و نابودی بود، احیاء نمود. با تشکیل مجالس و مباحثه و مناظره با بزرگان ادیان مختلفه و ایجاد یک تهضت عمیق و گسترده علمی، معارف دین را زنده کرد.

شیخ صدوق رحمت الله علیه خطبه های توحیدیه حضرت را در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» و کتاب «توحید» جمع آوری کرده است. عظمت این سخنان و عمق این معارف ، همه دانشمندان و محققان را در طول اعصار به تامل و حیرت وا داشته و درهای علم و معرفت را به روی آنان باز کرده است. اینها از افتخارات ما شیعیان است. مباحثات حضرت با علمای ادیان و مذاهب، باعث تحیر و محکوم شدن عده ای و مسلمان شدن بعضی دیگر می شد، که باعث سرافرازی مسلمانان باالخصوص شیعه گشت.

نکته ها از گفته ها دفتر اول

*****

السلام علیک یا ابالحسن یا علی ین موسی الرضا 

صل الله علیک و رحمت الله و برکاته

(صلوات خاصه آن حضرت)

اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامام

خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام

التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ

با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک،

الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلة

و هر که زیر خاکاپ است، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته 

ً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.

و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.