سخنان استاد فاطمی نیا درمورد مقام حضرت خدیجه سلام الله علیها

یکی از اشخاصی که ما در اثر خدماتش در صدر اسلام مسلمان شديم حضرت خدیجه سلام الله علیها است

استاد فاطمی نیا: رحلت حضرت خديجه كبرى عليها السلام است آقايان ! آدم بايد حق شناس باشد. قدر شناس باشد. روايت ديدم كه روز قيامت ، يك عده اى را در محشر به عنوان بندگان ناشكر، مشخص مى كنند. در اين حديث دقت كنيد، شخص مى گويد: خدايا! تو هر نعمتى به من داده اى من پشت سرش مى گفتم : الحمدالله ! الهى شكر، من كى ناشكر بودم ؟ خدا مى فرمايد: ما براى اين به تو ناشكر مى گوئيم كه ما، در دنيا بندگانى داشتيم كه بعضى از نعمت ها بوسيله آن ها به تو مى رسيد ولى تو از آن ها تشكر نمى كردى . عجب ! من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق (28) خدا داده است ولى مى گويد: از دست اين بنده ام به تو رسيده . خدا مى فرمايد: اگر به اين نگوئى دستت درد نكند، از من هم تشكر نكردى عجيب است ! صد تا شكرا لله هم بگوئى فايده ندارد. آدم بايد حق شناس باشد. قدر شناس باشد. شما عزيزان مى دانيد كه ما، در اثر خدمات و قدمهاى راسخ چند نفر در صدر اسلام مسلمان شديم و اسلام ، پيش رفت . يكى از اين شخصيت ها وجود نازنين بانوى بزرگ (حضرت خديجه كبرى ) است . چه قدر درود و تحيت بايد برايش بفرستيم ؟! الان هديه اى نداريم جز اينكه براى روح مطهرش صلواتى بفرستيم.

(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

چقدر اين خانم بزرگوار بود. لياقت ها بى حساب و بى كتاب نيست . آقا! اين خانم چقدر لياقت داشت كه توانسته مادر حضرت زهرا عليها السلام بشود؟ خيلى حرف است . بهشت چهار بانوى بزرگ دارد. يكى از آنها حضرت خديجه عليها السلام است . اين خانم چقدر لياقت داشت كه خدا او را مادر يازده امام قرار داده ؟ بعضا در بعضى خانواده ها اتفاق مى افتد كه سن خانم از آقا يكى دو سال يا چند سال بيشتر است من هم ديده ام . اين هيچ نقصى نيست هيچ نقصى . اگر يك آدمى پيدا شود سن خانم را مطرح كند يا آن آقا را سرزنش كند كه چرا رفتى او را گرفتى ، جهل است و اين ها دور افتادن از فرهنگ اسلام است . حضرت خديجه عليها السلام خانم اشرف خلق روى زمين بود. يعنى همسر بهترين مرد عالم بود. سن مباركش ‍ از پيغمبر چند سال بيشتر بود اگر اين كار بد بود پيغمبر انجام نمى داد. در نظر داشته باشيد در بعضى خانواده ها بى خودى بعضى حرفها زده مى شود بى جهت دل ها شكسته مى شود. اين ها را رها كنيد. آدم اين قدر بايد حريت داشته باشد .به فرهنگ اسلام نزديك شويد. ممكن است خانم لايقى باشد. از ما بزرگتر باشد. خب باشد. كوچكتر باشد. نه كوچكترى ملاك است نه بزرگترى . هيچ اشكالى ندارد. على كل حال ، اين خانم بسيار بزرگوار است . خدا اين قدر به او لياقت داده است .

امشب شب رحلت اين بزرگوار است . دو نفر از دنيا رفته اند كه راستى دل پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم سوخت . يكى ابوطالب عليه السلام و يكى حضرت خديجه عليها السلام بود. حضرت صلى الله عليه و آله و سلم آن سال كه حضرت ابوطالب را خاك كرد؛ اسمش را عالم الحزن (29) گذاشت. براى حضرت خديجه عليها السلام هم خيلى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم ناراحت بود. اين بانوى بزرگ ، با دل شكسته از دنيا رفت . چه آزارهايى مى رساندند. عمرش وفا نكرد كه بماند و ببيند كه و راءيت الناس يدخلون فى دين الله افواجا (30) آن زمان را نديد. و فاطمه زهرا عليها السلام را به يادگار گذاشت و از دنيا رفت . (سلام الله عليها و صلوات الله عليها).

روضه های استاد فاطمی نیا

شرح جمله ای نورانی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی از زبان استاد فاطمی نیا

شرح جمله ای نورانی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی از زبان استاد فاطمی نیا

پایگاه سخنان آیت الله فاطمی نیا:یکی از اعمال ماه مبارک رمضان خواندن دعای نورانی ابو حمزه ثمالی در سحرهای این ماه است که از امام سجاد علیه السلام به یادگار مانده است، به این مناسبت شرح جمله ای نورانی از این دعای شریف از زبان استاد فاطمی نیا تقدیم کاربران میشود.

استاد فاطمی نیا:دعای اوحمزه دریای نور است، چه قدر باید خدا را شکر کنیم که این مطالب را در اختار ما گذاشته است. در جمله ای از این دعا میفرماید:

"تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآ و تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ. بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ"

خدایا تو رحم میکنی، مرحمت میکنی به هر کسی که بخواهی، به هر چیزی که بخواهی و هرگونه که بخواهی و عذاب میکنی هرکسی را به هر چیزی که بخواهی و هر گونه که بخواهی.

این جمله دریای نور است،باور بفرمائید بزرگان گفته اند این قسمت شرح شود پانصدصفحه کتاب میشود خیلی عمیق است،حالا مختصری عرض میکنم. میفرماید:"ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" اولا شما می بینید در نعمت های ظاهریّه دنیا، همینطور که در جای دیگر دارد که:"جَعَلْتَ لِكُلّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً" هرکسی یک سهمیه ای دارد، اگر بخواهیم در این نعمت های ظاهری دقت کنیم به هر کس یک چیزی مرحمت کرده است.در این موضوع خیلی میشود صحبت کرد اما چون نعمت های دنیا خیلی مهم نیست از اینجا میگذریم، عمده چیزی که در این قسمت نظر بزرگان را جلب کرده است نعمت های باطنی است. آقا در نعمت های باطنیه اصلا خدا میداند از عقول ما خارج است که خدا چه چیزهایی به این بندگان داده است، به هر کس یک بعد از معرفت را داده است، میبینید یکی را صاحب کرامت کرده است، یکی درجه اش از صاحب کرامت بالاتر است به مصلحتی صاحب کرامتش نکرده است یکی را اینطور نوازش کرده است، اینها دریاست.

اما جمله دیگر "تعذب من تشاء بما تشاء کیف تشاء" آقا عذاب میکند هرکسی را به هر چیزی که بخواهد، خیلی ترسیدنی است، ببینید عذاب در اینکه پناه میبریم به خدا آدم یک مرض مهلکی بگیرد در این خلاصه نمیشود، یک مرد به یک همسر بداخلاق گرفتار شده است زنی به همسر بداخلاق گرفتار شده، اولاد نااهل تمام اینها عذاب است، اما میبینید در اینها ها هم خلاصه نمیشود، یک نفر یک قضیه ای را برای من گفت خیلی مختصر خدمت شما عرض میکنم، یک آدم ثقه ای این را برای من گفت، گفت یک نفر آدم باسواد چندین زبان بلد بود خیلی محترم، تمام این پسر ها دختر ها همه تحصیل کرده، مهندس، دارای دکتری، این هم یک آدم محترم، موقر، شاعر، نویسنده، همه جور.. آقا این در سنین شصد سالگی یک عارضه ای پیدا کرد، اون عارضه اش این بود که اگر یک زباله روی زمین میدید بی قرار میشد که باید حتما خم شود آن را بردارد! یک تکه کاغذ، یک قوطی کبریت، ته سیگار! آقا اینها را برمیداشت میبرد یک انباری درست کرده بود میریخت آنجا در یک دفتری در سه زبان یادداشت میکرد! به سه زبان مینوشت من روز فلان یک زباله ای از فلان جا پیدا کردم! 

عمری اینطور گذشت، همه تعجب میکردند که این چه کاری است، وقتی با شما حرف میزد آنقدر مودب حرف میزد، منظم، مشاعر تماما جمع، حواس جمع، اما این عارضه بود و آخر هم سر اینکه خم شده بود یک زباله ای را بردارد سر همین مسئله رفت زیر ماشین و خاتمه حیاتش داده شد. یک عده در فکر بودند که چرا این اینطور شد این چه قضیه ای بود آقا بعدا کاشف به عمل آمد که این در جوانی یک جنایتی را مرتکب شده است هیچ کس هم باخبر نشده و این کیفر آن بود که آدم بیاید از زندگی بیفتد خب این آدم اگر مریض میشد میرفت یک جا میمرد تمام میشد اما نه بیست، سی سال باید در خیابان ها بدود زن و بچه اش رهایش کرده بودند ازش متنفر بودند، بعد فهمیدند این یک نوع کیفر است، من این را به عنوان نمونه عرض میکنم. 

در حالات بسربن ارطاة که خدا انشاء الله لعنت و عذابش را از او برندارد، این را معاویه میفرستاد کارهایی را انجام میداد که خدای من میداند انسان از گفتنش مشمئز میشود، یک از کارهایش را من با تمام ناراحتی میگویم که ما بدانیم این دشمنان امیرالمومنین علیه السلام دشمنان ائمه علیهم السلام چه قدر پست بودند که حساب دستمان بیاید، آقا معاویه بسربن ارطاة را فرستاد، خدایا چه قدر گفتنش سخت است، این رفت دو تا کودک خردسال را جلوی مادر کشت! ببینید چه میشود؟! دو تا بچه را جلوی مادر! مینویسند این مادر دیوانه شد ، میامد در موسم حج می ایستاد آنجا که حجاج می آیند و برای این دو تا بچه مرثیه میگفت، ندبه میگفت که حجاج همه می ایستادند اشک میریختند، قضیه اینطور بود.

 خیلی قصاوت میخواهد آقا دو تا بچه را جلوی مادر بکشند، محل شاهدم این است، این به گوش امیرالمومنین علیه السلام رسید که
بسربن ارطاة اینطور کرده است، ولیه خدا امیر المومنین علیه السلام دست به درگاه خدا بلند کرد و گفت: "اللهم ازل عقله و اطل عمره" خدایا عقلش را بگیر عمرش را زیاد کن، ببینید یک نوع عذاب است به ذهن ما نمیرسد اصلا، اگر ما بودیم میگفتیم ان شاءالله که بمیرد و زیر دیوار برود، خفه شود و چه بشود اما نه اینها حق را ادا نمیکند بسربن ارطاة بعد از این نفرین امیرالمومنین علیه السلام دیوانه شد سالها در کوچه ها پرسه میزد "اللهم ازل عقله و اطل عمره" 

بنا براین این جمله ها این الهام را به ما میدهد که آقا بترسیم از خدا، کیفر وعذاب یک نوع دو نوع نیست، یکی ار اولیاء خدا به من خبری داد آن را هم برایتان بگویم، گفت دو تا منبری بودند که سابق در یک شهر کوچکی از شهرهای ایران منبر میرفتند، عرض میکنم که مجلسی بوده، قرار بوده اول یکی از آنها منبر برود بعد آن یکی، آن که بنا بود اول برود آمد رفت روی منبر، آن روز یک مناسبتی بود و او هم میدانست و کاری کرد که نفر دوم مطلبی برای گفتن نداشته باشد، آن ولی خدا به من خبر داد گفت این منبری دومی همینطور که نشسته بود گفت: خدا نطق و بیانت را ازت بگیرد. میگوید از همان ساعت آن منبری میرفت روی منبر مینشست بسم الله را میگفت خطبه را میخواند بعد میگفت آقا یان ببخشید هیچی یادم نیست! میامد پایین، پایین منبر نطقش باز میشد میرفت بالا بسته میشد.

خدای من میداند آقا چیزهایی ما دیده ایم که اگر بخواهم نمونه های زیادی بگویم خیلی میشود و طول میکشد فقط من اینطور میگویم که این دعاها اگر از غیر معصوم میرسید از یک حکیمی میرسید کلام یکی شاعری بود میگفتیم که حالا او هم یک بشری است مثل ماها یک حرفی زده است، اما وقتی که میدانیم دعای ابوحمزه از میان دولب گوهر بار یک معصوم متصل به غیب بیرون آمده است، آنوقت این جمله هم بشیر است هم نذیر، برای شما جوان ها بشیر است و نذیر برای همه ماها، آقا ببینید
" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" فضا چه قدر باز است، اگر پاکیزه شویم بنده خدا شویم، چه قدر چیزها میتوانیم بگیریم، در نعم باطنیه بزرگان خیلی حرفها زده اند و حتی جمله ای از بزرگی به یاد دارم قریب به این مضامین که میفرماید: نعم باطنیه به عدد انفاس خلائق است، خیلی زیاد میشود، خیلی عجیب است به عدد انفاس خلائق! 

پس بنابراین فضا خیلی باز است، خیلی چیزها میتوانیم بگیریم، شب، نصف شب همان لحظات نزدیک صبح،در ثلث آخر شب، خوشبختانه بیدار که هستیم، بالاخره میخواهیم سحری بخوریم، به بچه ها سحری بدهیم، اگر حال بود، نشاط بود خب آدم نماز شب میخواند اگر نبود حالا وضو بگیر بشین رو به قبله بگو خدایا من از خودم چیزی ندارم از ولیت سیدالساجدین یاد گرفتم که میگوید:" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" خدایا دست تو خیلی باز است و اگر چیزی هم نصف شب به من بدهی چیزی از تو کم نمی آید، این را به خدا بگوییم.

سخنان استاد فاطمی نیا در رابطه با کسانی که نمیتوانند روزه بگیرند

اصل عبودیت است نه روزه گرفتن

استاد فاطمی نیا در کلامی این جمله را که بعضی از کسانی که نمیتوانند روزه بگیرند میگویند: "متاسفانه توفیق نداریم روزه بگیریم" را بسیار عوامانه و اشتباه دانستند و فرمودند این عبودیت است که اهمیت دارد ، آن کسی که خدا به او دستور داده است روزه بگیرد و روزه میگیرد و آن کسی که که روزه گرفتن برایش ضرر دارد و خدا به او دستور داده است که روزه نگیرد و نمیگیرد این دو عینا مانند یکدیگر هستند و ثواب و فضیلتشان یکسان است چون هر دو دستور خدا را اطاعت کرده اند، و این است که اهمیت دارد نه نفس روزه گرفتن. 

بعد استاد داستانی نقل کردند از شخصی که بیمار بوده و روزه گرفتن برایش ضرر داشته و روزه نمیگرفته است و از این قضیه ناراحات بوده تا اینکه به بیست و سوم ماه رمضان میرسد و با خودش میگوید که دیگر بیست و سوم را روزه بگیرم، این شخص بیست و سوم را روزه میگیرد و آن روز به خدمت یکی از اولیاء میرود، آن ولی خدا وقتی متوجه میشود که این شخص که نباید روزه میگرفته ،روزه گرفته است به او میگوید:معصیت را گذاشتی برای بیست و سوم!

همچنین استاد فاطمی نیا درمورد ملاک اینکه چه کسانی نباید روزه بگیرند فرمودند فقها فرموده اند که اگر شخص احتمال عقلایی بدهد که روزه گرفتن برایش ضرر دارد نباید روزه بگیرد.

و احتمال عقلایی را هم اینطور توضیح دادند که مثلا وقتی که هوا ابری و بارانی است و احتمال میدهیم که باران بیاید، میرویم فرشی را که در حیاط پهن کرده ایم را جمع میکنیم که یکوقت خیس نشود به این میگویند احتمال عقلایی، پس اگر کسی احتمال عقلایی بدهد که روزه گرفتن برایش ضرر دارد وظیفه اش این است که روزه نگیرد، لازم هم نیست که یقین داشته باشد.

باید به این نکته هم توجه داشت که استفاده از برکات و معنویات این ماه فقط منحصر در روزه گفتن و برای روزه داران نیست و اینطور نیست که که کسانی نمیتوانند روزه بگیرند از مواهب این ماه بی نصیب باشند، آنها هم میتوانند با دعا و مناجات و قرائت قرآن و نماز و توجه به خدا مخصوصا در سحرهای نورانی این ماه، از این ماه استفاده کنند.

***

بنده قبلا این مطلب را در یکی از سخنرانی های ایشان شنیده بودم ، و به دنبال این سخنرانی بودم که مطلب را به صورت کامل پیاده کنم، اما آنرا پیدا نکردم، اما دلم نیامد این مطلب را ننویسم و مقداری از آنرا که یادم بود نوشتم، از آنجا که مطلب مهم و مفیدی است، اگر دوستی اطلاع دارد که این مطالب در کدام سخنرانی ایشان است لطفا اطلاع دهد.  البته منظورم فایلی که سایت خبرآنلاین با عنوان "کسانی که روزه نمی گیرند، توصیه های استاد فاطمی نیا را بشنوند" منتشر کرد، نیست، چون در این فایل اشاره کوتاهی به این مسئله شده است.

دانلود فایل مذکور:

http://images.khabaronline.ir/Images/news/AtachFile/5-5-1391/FILE634789149828976640.mp3

[التماس دعا]

سخنان خواندنی استاد فاطمی نیا پیرامون ماه مبارک رمضان و شبهای قدر

سخنان خواندنی استاد فاطمی نیا پیرامون ماه مبارک رمضان و شبهای قدر

پایگاه سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا:با توجه به قرار گرفتن در ماه مبارک رمضان و در آستانه شبهای قدر متن یکی ازسخنرانی های ارزشمند استاد فاطمی نیا را در این باره در اختیار کاربران قرار میدهیم.

رمضان سوزاننده گناهان

استاد فاطمی نیا:در قرآن میفرماید:"شهر رمضان الذي انزل فيه القران هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان"  بعضی از روایات ناظر است بر اینکه رمضان اصلا از نام های خداست و حتی حدیث داریم که میفرماید:لا تقولو جاء رمضان و ذهب رمضان نگویید رمضان آمد و رمضان رفت قولوا جاء شهر رمضان بگویید ماه رمضان آمد. حالا این حدیثی است که میشود مورد تحقیق قرار بگیرد و ممکن است که رمضان به اعتباری از نام های خدا باشد، این حرف مستبعدی نیست.و اما از نظر لغت ملاحضه میفرمایید که را و میم و ضاد اصل لغت رمضان است، الف و نون، زائد بر جوهر لغت است خب همیشه همینطور است وقتی شما میگویید "حدثان" همان حا و دال و ثا اصل لغت است بقیه زائد است، علی کل حال این ماده راء و میم و ضاد را لغویون برسی کرده اند و گفته شده است که این یک اصل است خب این را توضیح بدهم، بعضی لغت ها را میبینید که دو اصل است، دو تا کلمه می آید این ها از نظر جوهر و مواد عینا یکی هستند اما دو اصل هستند، معانی متفاوت میشود، من اینجا همان مثال فا و را و سین را میزنم که مثلا از این حروف "فَرَس" درست میشود "فَرَس" به معنای اسب است اما از طرفی میبینیم که دریدن شیر را میگویند "افتراس"، اگر شیر حیوانی را دریده باشد میگویند "افترسه الاسد" و آن شکاری که شیر بدست می آورد آن را "فریسه" میگویند در صورتی که ملاحضه میکنید هیچ ربطی به اسب ندارد یا اینکه فِراست به معنای تیز هوشی و پیش بینی است حالا فََراست اگر بگوییم به معنای اسبداری میشود، یک زیر و زبر انقدر حساس است فِراست یعنی تیزهوشی آینده نگری فَراست یعنی اسب داری، خوب این را مثال میزنیم که اینها دو اصل هستند برای اینکه فَرس که اسب باشد ربطی به طعمه شیر ندارد و هکذا، اما اصل واحد ان شاء الله جوان ها دقت میکنند به لغتی میگویند که این لغت به هر شکلی به هر صورتی در بیاد یک روح بر آن سایه میگسترد یعنی همان مفهوم در همه جا محفوظ است و گفته اند یکی از اون ها راء و میم و ضاد است که رمضان ار آن درست شده است هر کجا راء و میم و ضاد باشد از آنجا حرارت و سوزاندن استفاده میشود.مثلا سرزمینی که آفتاب آن را داغ کرده باشد میگویند "ارضٌ رمضاء" سرزمینی که آفتاب داغش کرده است، پس رمضان یعنی داغ ، سوزاندن از آن استفاده میشود، چرا؟ باز برمیگردیم به حدیث، میفرماید:"سمی رمضان رمضان لانه تحرق الذنوب" این ماه را رمضان نامیدند به خاطره اینکه رمضان گناهان را میسوزاند، گناهان بندگان در این ماه بخشیده میشود.

یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید

حالا چیزی به دنبال همان رمضان عرض کنم که وصل بشود به مسئله شب های قدر که این برای ما بسیار مهم است، خب اگر ما الان چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم هنر نمیکنیم جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه مینویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، من نمیگویم که الان این جمله را میفهمم، ادعا ندارم اما انقدر بگویم که در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال میکردم که این مرد بزرگ میخواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست میخواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی هنوزجبران نکردی، پدر رو خشمگین کردی، دل مادررو شکستی و هکذا.

اقسام گناهان

پس اجازه بدهید باز برگردیم به کلمه رمضان تا ان شاء الله دنبال مطلب را بگیریم.پس روایت میفرماید که رمضان یعنی گناهان را میسوزاند، خب بله روایات زیادی داریم که در هر افطاری پروردگار هزاران هزار از این گنه کاران را میبخشد، در این دعا میخوانیم که:  "من علی بفکاک رقبتی من النار فیمن تمن علیه" بر من منت بگذار که این گردن من را از آتش آزاد کنی جزو آن مردمی که آنها را آزاد میکنی و بر آنها منت میگذاری نه فقط من را ببخشی.بنابراین گناهان بخشیده میشود اما گناهان چند نوع است، بعضی از گناهان است که حق الله است، بین خود و خدا یک خطائی کردیم و حالا پشیمان هستیم توبه میکنیم، تازه حق الله هم دو جور است بعضی از حق الله ها هست که با استغفار و توبه کار تمام نمیشود مثلا خدای ناکرده یک نفر کاهل نماز بوده حالا ناراحت است که چرا کاهل نماز بوده ولی این بس نیست قضای اینها را هم باید بجا بیاورد، حق کسی را ضایع کرده خب برو جبران کن، بعضی حق الله ها نه اصلا به کسی ارتباط نداشه بین خدا و بنده بوده حالا پشیمان است، ناراحت است، اصلا واقعا ناراحت است که چرا من این کار را کردم خدا او را برای همین ناراحتیش میبخشد حتی روایات نشان میدهد اسغفرالله گفتن شرایط کمال است. میفرماید "کفی بندم توبة" میفرماید که همان پشیمانی از لحاظ توبه کافی است.

نهی از اعتراف به گناهان نزد مخلوق

اصلا حتی نمیخواهد حتی به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام، پشیمان است ها، ولی اصلا چرا می آیی میگویی؟! روایت داریم یک نفر آمد در محضر حضرت سید انبیاء ایستاد گفت که یا رسول الله من زنا کردم، حضرت صورتش را برگرداند که یعنی من نشنیده ام، رفت از آن طرف آمد گفت آقا من زنا کردم حضرت باز صورت مبارکش را برگردوند، رفت از طرف سوم و بالاخره از طرف چهارم آمد، آخر حضرت فرمود: از این مردم تعجب میکنم که خدا عیوب اینها را پرده کشیده است خودشان به دست خودشان عیبشان را فاش میکنند.چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند، شیوه خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند، قبیح ها را میپوشاند، از دعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید: "یا من اظهرالجمیل" ای خدایی که زیبا را ظاهر میکند و "ستر القبیح" قبیح را میپوشاند.الان شما ببینید همه ما در اجتماع یک آبرویی داریم، چرا داریم؟ برای اینکه خدا زیبایی های ما را ظاهر کرده است، اگر خدا بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا ما این آبرو را داشتیم؟ یا در دعای کمیل میخوانید که میفرماید: "کم من قبیح سترته" خدایا من چه قدر قبیح داشتم که تو پوشاندی "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" آدم از این کرم، اکرم اکرمین باید عمری شرمنده بشود ببینید شما، اگر من و امثال من از کسی چیزی بدانیم میرویم آن را میگوییم یک چیزی هم میگذاریم رویش، اما خدا قبایحی را از ما میداند که میپوشاند یک آرایشی هم میدهد که میتوانیم زنگی کنیم.طرف خوابیده تا دم آفتاب، نماز صبحش قضاست اما بر زبان ها انداخته که این نماز شبش ترک نمیشود!عجب خدایی، عجب کرمی "کم من قبیح سترته" فقط این نیست که قبیح را بپوشاند "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" چقدر ثناء جمیل برای من منشتر ساختی.

دستورالعملی برای شبهای قدر

بنابراین گناهان چند قسم هستند، این ماه مبارک رمضان گناهان را میسوزاند، نسبت به بقیه گناهان که باید قدمی برداشته شود، پولی است باید داده بشود، دلی است باید بدست آورده شود، نمازی است باید قضا شود، خب اینها را ما باید در این ماه تجدید نظر کنیم و من گاهی اوقات اینطور به دوستان عرض میکنم مخصوصا در شب های قدر میگویم شما که الان نشسته اید روبه قبله میخواهید "بک یا الله" بگویید، الان امکان بعضی از جبران ها نیست، الان تو درهمین شب بلند بشوی بروی فلان شهرستان آن دل را بدست بیاری یا آن پول را بدهی یا مثلا حدود دو سال، سه سال نماز قضا همین جا فی المجلس بجا بیاری اینکه امکان ندارد، اما من به رفقا اینطور میگویم، میگویم به خدا عرض کنید که خدایا من با تو عهد میکنم که از اینجا آمدم بیرون در اولین فرصت ودر اولین امکان این قدم ها را بردارم و تو به آن کرم بی پایان که داری کاری کن که امشب اینها مانع اجابت دعای من نشوند، اینطور به رفقا میگویم و یقین هم بدانید که ان شاء الله موثر است چون خدا از دل ها آگاه است، من یک بنده ای هستم یک کارهایی کرده ام، خطاهایی کرده ام الان هم شب قدر است، میخواهم یک کاری بکنم خب اینجا دستم نمیرسد به بعضی از جبران ها، خدا کریمتر از این است که اینجا بیاید با من تسوی حساب بکند، یک وقت هست بنده بی خیال است میگوید حالا امشب "بک یا الله" را میگوییم، احیا را نگه میداریم حالا آن هم اگر شد شد! اصلا نمیداند قضیه چیست! اما یک وقت نه، با تمام وجود ناراحت است، که این چه کارهایی بود من کردم، خدایا به من یک مهلتی بده جبران کنم، ناراحت است اصلا، اگر حالتش اینطور باشد در این ماه مبارک رمضان، مخصوصا در لیالی قدر قطعا پروردگار او را میبخشد و دعایش را مستجاب میکند.

اما غیر از این باشد آقا مسئله مشکل است، یکی از بزرگان در همین تهران بود که چشم برزخی داشت، یکی از شاگردان او برایم نقل کرد، گفت:در یک مجلسی که قرار بود آن ولی خدا که چشم برزخی داشته دعا بخواند و مردم هم با او بخوانند خلاصه ارادتمندان و شاگردان همه جمع شده بودند که دعا خوانده شود،قبل از اینکه دعا شروع شود، جوانی آمد از ایشان چیزی سوال کرد، که در این مسئله نه دل شکستن در کارش بوده است نه چیزی بوده، خلاصه یک جوری مسئله پیش آمد که مثل اینکه اآن جوان ناراضی از کنار ایشون رفت و شاید حق هم نداشته که ناراضی بشود اما اینها که چیزی بدست می آورند خیلی حساس هستند، محنت قرب ز بعد افزون است، دست و پاشان خلاصه میلرزد، میگوید بالاخره چراغ ها را خاموش کردند دعا شروع شد، میگوید وسط دعا این ولی خدا آنچنان فریاد کشید مثل کسی که ناگهان او را ماری زده باشد، گفت آن جوان کجا رفت؟ بیاید که صحبت کنیم! توجه فرمودید، در همان تاریکی شب مثل اینکه نشانش دادند که امشب شما یک مانعی دارید نمیتوانید پیش برید.

شب قدر کدام است

بله علی کل حال مطلب خیلی حساس است. و اما راجع به لیالی قدر هم چیزی عرض کنم که ان شا الله یک حالت تهیأ و حالت آمدگی نسبت به خود بنده و شما عزیزان حاصل شود، و آن این است که هر سه شب قدر بالاخره اینها مظان استجابت دعاست، شب نونزدهم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست ویکم است و شب بیست و یکم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست و سوم است، شب بیست و سوم احتمال قدر بودنش از این دو شب قوی تر است منتها نه این است که احتمال در آن دو شب منفی باشد، نه اصلا روایت دلادت دارد بر اینکه تکرار کنید حاجاتتان را، هرچه شب نونزدهم گفتی شب بیست و یکم هم دوباره آنها رو بگو، بیست و یکم گفتی بیست و سوم هم بگو، منتها ما یک وقتی قم که بودیم عملکرد بعضی از بزرگان، اولیا را میدیدیم، اینها با بیست و سوم آنچنان برخورد میکردند که تقریبا مثل کسی که یقین دارد.

درک شب قدر

روایات زیادی هم داریم که بعضی از بندگان در یک صوری شب قدر را درک میکنند، البته این هم حرف بزرگی است، حالا شب قدر را درک کردن شاید به این معنا نباشد که واقعا بداند شب قدر کدامیک است، حالا من نمیدانم، یک همچین ولیی ممکن هم هست باشد، بعید نیست که کسی به اون رتبه برسد، مجاز هم نباشد به کسی بگوید، اما شاید یکی از مصادیق اینکه شب قدر را درک میکنند این باشد که بندگان توبه کنند، انابه کنند خدا آن شب قدر واقعی، ناخودآگاه به اینها یک حالی میدهد، اصلا خودش هم متوجه نیست،آن شب حالش قوی تر میشود، آن شب توفیقش بیشتر میشود.

خب آقا شب قدر عجیب است، ما از خودمان که نمیگوییم، قرآن میفرماید "لیلة القدر خیر من الف شهر" شب قدراز هزار ماه با فضیلتتر است، و عرض کنم که شب قدر یک اسراری دارد که گاهی آن اسرار به دست بعضی از بزرگان ظهور میکند، ما در اون طمع نیستیم که برسیم به پای آنها، حالا اگر بخواهیم برسیم کسی مانع نیست، در باز است، اما اینرا عزیزان جوان توجه کنند که گاهی وقت ها بعضی چیز ها که از بزرگان نسبت به شب های قدر میشنویم آن نه برای این است که بناست همه آنطور باشند، آن برای این است که مردم ذائقه شان بیدار بشود آن شب را خوب بشناسند و از آن شب استفاده کنند، اگر شما شنیدید که مثلا برای یک ولیی شب بیست و سوم یک مکاشفه بزرگی باز شده است حالا به آن به این معنا نیست که تو برو آن شب مکاشفه داشته باش، حالا اگه داشتی، به آن حد رسیدی، خب برو برس مبارکت باشد، کسی جلویت نمیگیرد، در باز است سنت خدا تعطیل نشده است، اما عملا میدانیم که همه به آن حد نمیرسند پس بنابراین اقلا اینها کاشفیت دارد که ما آن شب را خوب بشناسیم. 

جریان مکاشفه آیت الله خویی در شب قدر

مطلبی را در اینجا نقل میکنم برای اینکه در این ماه عزیز ذائقه مان بیدار شود و یک خورده بدانیم که "لیلة القدرخیر من الف شهر" یعنی چه و توجه پیدا کنیم که چرا انقدر بزرگان برای شب قدر دلهشان پر میزده و [میرزا جواد اقای ملکی تبریزی] سفارش میکند که یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، این را برای این میگوییم. این را خیلی مجمل عرض میکنم، سندش را هم برایتان میگویم، ما در قم یک آقایی داشتیم هم مجتهد بود هم فقیه بود هم از اولیاء بود، مرحوم آیت الله آسید حسین قاضی قدس الله روحه که ایشون از قوم و خویش های آقای طبابایی و قاضی بزرگ بود، ایشون برای یبده نقل کرد، سند قضیه به این روشنی است، آسید حسین به من گفت و ایشون نقل کرد از خود آیت الله العظمی آقای خویی قدس الله روحه که دیگه سند از این قوی تر نمیشود، قریب به این مضامین که آقای خویی در طلبه گی که جوان بوده است میرود پیش آیت الله آسید علی قاضی بزرگ، قاضی تبریزی که در نجف بوده است، میگوید آقا راجع به شب های قدر یک چیزی به من مرحمت کنید، به من یک چیزی بگویید، آقای قاضی یک دستورالعمل به ایشون میدهد، آن دستورالعمل حالا شاید امانت باشد،چه عرض کنم،شاید نزد اولیاء باشد ما هم ندانیم، نمیدانم.

دستورالعمل متناسب با افراد

علی کل حال در بروی همه باز است، ما اینجا نباید برخورد عوامانه بکنیم که ببینیم آن چه بوده، مثلا چه وردی بوده این عوام بازی است، دستگاه پروردگار خیلی بزرگتر از این حرف هاست، اصل پاکیزگی است اصل ریشه است، خلاصه دستورالعمل هم بالاخره به مناسبت افراد داده میشود دیگر، اینها اطباء روحانی اند، اطباء جسمانی دیدید چطور برخورد میکنند؟ یک نفر آمده مختصر سرش درد میکند، یکی هم آمده میگوید من یک کانون چرکی دربدنم هست، اون یکی میگوید من اشتهام اینطور است به همه یکنواخت دوا نمیدهند که، طب روحانی آقا دقیقتر از طب جسمانی است، حالا نمیخواهم وارد این بحث شوم خیلی دقیق است.

ادامه جریان مکاشفه آیت الله خویی..

عرض میکنم خلاصه دستورالعملی میدهد، میگوید اینها را انجام بده شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا پیش من ایشون انجام میدهد، اقای خویی طلبه ای بوده جوان، میگوید رفتم پیش آیت الله قاضی ایشون گفت بنشین، نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کی روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدهم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.یک چیز دیگری هم بعضی ها بر آن اضافه میکنند، که من بر آن چیز یقین ندارم و نمیتوانم بگویم، آن ثقیل است، حالا آن هم ان شاء الله خدا یک وقت مصلحت دانست ظاهر میشود.

به هر حال اینها را به عنوان کاشفیت خدمتتان گفتم، که بابا نمیگویم حالا آونطور بشویم، اما این نشان میدهد که شب قدر یعنی چه، حالا البته درک کردن شب قدر مراتب دارد، عرض کردم ممکن است یک نفری باشد یک صوری هم ببینید، اما مراتب نازله درک کردن شب قدر همین است که خدا یک حالی به آدم بدهد، خدا آنجا دعایش را به هدف اجابت برساند، بنده شب قدر را درک میکند یعنی این.

کار از کجا خراب است..!

حالا من عرض میکنم که بارپروردگارا ما نمیدانیم در درگاه تو چه پرونده ای داریم تو خودت خوب میدانی که ما چه کاها کرده ایم، ای بسا که یک کارهایی میکنیم، فراموش میکنیم، بله، حتی در خیر هم اینطور است، گاهی یک خیری انجام میدهیم فراموش میکنیم، آن خیر خیلی به موقع می آید به داد ما میرسد، هیچ نمیدانیم کار از کجا درست شد، عجب کار درست شد، گره باز شد! چه طور شد؟! چه میدانی؟ یکی از آن نقطه های روشنت آمد به دادت رسید! خدا بزرگ است، خدا تاجر نیست اما اینطور قرار داده است، بر عکسش هم هست، یک وقت میبینی کار خراب است، اصلا نمیشود، حالی نیست، چرا؟! برای اینکه در فلان مورد ما یک دلی شکستیم، کاری کردیم، به هرحال بارپروردگارا نمیدانیم چه کرده ایم، تو خودت خوب میدانی، اما انقدر میدانیم که تو در این ماه رمضان در رحمت را به روی بنگانت باز کردی، این سحر ها چه اسراری دارد، این لحظات افطار چه اسراری دارد، اصلا روز و شب ماه رمضان آقا خیلی پر برکات است،

حالا این را بدون تعارف بگویم من و امثال من از ماه رمضان چیزی نمیدانیم، دستی از دور بر آتش داریم ای بسا حتی حساب میکنیم،حتی من شنیدم که بعضی از عوام الناس به این پانزدهم شانزدهم که میرسد میگوید: دیگه کمرش شکست! حتی به این تعبیر! بله دیگه زورش مثل اینکه رفت! خب چرا؟، بشریم دیگر، عاجزیم، محدودیم، بالاخره شب بلند میشویم، فردا یک محدودیت هایی داریم، درست است، اما اگر حقیقت ماه مبارک رمضان را لمس کنیم مطلب عوض میشود.دعایی دارد حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه در صحیفه سجادیه مراجعه بفرمائید، وقتی که ماه رمضان به آخر میرسید، حضرت این را میخواند، آدم میبیند اصلا امام برای تمام شدن ماه رمضان بیقرار میشود، میگوید: چرا داری تمام میشوی، چرا رفتی؟!

سر لعلکم تتقون

بله، اگر از این لحظات استفاده شود آقا ذائقه ما هم بیدار میشود، این "لعلکم تتقون" که در این ماه مبارک رمضان گذاشته اند، که میفرماید: "کتب علیکم الصیام کما کتب عل الذین من قبلکم لعلکم تتقون" میفرماید: روزه بر شما واجب شده است چرا؟ همچنان که بر پیشینیان واجب شده، "لعلکم تتقون" برای اینکه شما صفت تقوی داشته باشید، آقا این رو یک تعابیر خیلی نازلی، میخواهد "لعلکم تتقون" رو تفسیر بکند، هم آیه را خراب میکند هم حقیقت روزه خراب میشود، میگوید: دیدید که آدم در ماه رمضان یک حال و هوایی پیدا میکند، میگویم: عزیز من درست است در ماه رمضان یک حال و هوایی پیدا میشود، این قابل انکار نیست، بالاخره آدمی که روزه گرفته است قطعا با اوقات دیگر فرقی دارد، اما برادر من خواهر من، برای یک ماه حال پیدا کردن قرآن نازل نمیشود، میدوانی سر "لعلکم تتقون" چیست؟ ما استادی داشتیم از کبار علما و اهل معرفت بود رضوان الله علیه ایشون قریب به این مضامین میفرمود که "لعلکم تتقون" این است، یعنی یک ماه رمضان اگر زوزه ات روزه ای باشد که خدا گفته است، این، مسیرت را همیشه مستقیم میکند." لعلکم تتقون" یعنی این، نه اینکه یک ماه حال پیدا میکنی، برای یک ماه قرآن نازل نمیشود، اگه اینطور بود خدا میگفت: لعلکم تتقون شهرا واحدا.

دو رکعت نماز مقبول

اون ولی خدا یک دلیلی هم می آورد میفرمود در حدیث قدسی داریم که خدا میفرماید، این عجیب است ها، این رابشنوید، اگر بنده من دو رکعت نماز قبول شده در تمام عمرش داشته باشد من او را عذاب نمیکنم، ایشون میگفت خب یکوقت یک تفسیر عوامی بکنیم این حدیث را، تفسیر عوامیش این میشود که خب دو رکعت نماز بخوان، دقت بکن، آخه ما معنی قبول را هم نمیدانیم! قبول یعنی چی؟ یک قبول داریم آقا، یک صحت داریم ، یک کمال داریم، اینها با هم فرق میکند، نمازهایی که ما میخوانیم خب ان شاء الله صحیح است [صحیح بودن نماز به معنای رعایت احکامی است که در رساله آمده است مانند: پاک بودن لباس، روبه قبله استادن، درست ادا کردن حروف و..] حالا یک قدری در مستحباتش دقت بکنیم، یک قدری حضور قلب هم به هم برسانیم حالا به اندازه خودمون خب یک قدری کامل میشود، اما به جایی برسد که قبول بشود، آن آقا میفرمودند که اگر این حدیث را تفسیرعوامی بکنیم این میشود که یک دو رکعت نماز با دقت بخوان بعد هر کار دلت خواست بکن! دیگه چون خدا تو را عذاب نمیکند! مگه خدا این را میگوید؟! مقصود این است که دو رکعت نماز قبول شده نمیگذار دیگر بنده کج بشود اصلا!، این را میخواهد بگوید این خیلی حرف است. آقا اگه ما حق یک ماه رمضان را ادا بکنیم این دیگر نمیگذارد ما کج بشویم، "لعلکم تتقون"، این نورانیت آقا حاصل میشود.

حفظ نورانیت ماه رمضان تا ماه رمضان بعد

یک چیزی به شما عرض میکنم دلم میسوزد، دلم میخواهد در این مورد در حق خودتان و بنده دعا کنید، آن این است که، ان شاء الله این جمله را دست کم نگیرید این اسراری دارد، اگر کسی بتواند نورانیت یک ماه رمضانش را به آن یکی ماه رمضان وصل کند، اگر همه را وصل کرد فبها اگر نکرد لااقل بعضی ولو جزئی [از آن نورانیت را] وصل کند، این آدم عاقبت به خیر میشود، یقین بدانید، این حرفی است که بخواهیم شرحش کنیم دو سه ساعت شرح دارد، اما ان شاء الله دعا کنید که خدایا به حق امام زمان علیه السلام نورانیت هایی که ما در این ماه کسب میکنیم توأم با عافیت اینها را برای ما نگه بدار.

و الا آدم بیاید تو ماه رمضان بعد ماه رمضان تمام شود همان آش و همان کاسه، این دیگر "لعلکم تتقون" نمیشود، مولوی میگوید که یک نفری دید که شتر دارد می آید تو کوچه، گفت از کجا می آیی؟ آن یکی پرسید از اشتر که هی، از کجا می آیی ای اقبال پی، آقای شتر از کجا می آی؟ گفت از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست از زانوی تو ، گفت رفته بودم در همان حمام محله شما، گفت معلومه خوب کیسه کشیدی، از زانوهات پیداست، بله بزرگان این مثل را زده اند، که آقا، مردم که عملکرد من را بعد از ماه رمضان میبینند، ببینند عین آن شتری که از حمام آمده، پس چی شد؟ ها؟ غیبتت که هست سر جاش! بد اخلاقیت در خانه که هست! دل شکستنت که هست! بی هوا پشت سر مردم حرف زدنت، اینها همه هست پس این"لعلکم تتقون" کجا رفت؟! پس چی شد؟! خدا را قسم میدهیم به اولیائش ان شاء الله این ماه را ماه عافیت و توبه و مستجاب شدن دعواتمون قرار بدهد، که این ماه ان شاء الله یک تقوایی حاصل شود که این تقوی ما را نورانیتی بخشد که این نورانیت تا ماه رمضان آینده حفظ بشود.

یک روایت هم عرض بکنم که با این روایت عرضم را تمام کنم، یکی از صحابه رسول خدا در کوچه داشت می رفت، رسید به یک صحابی دیگر با هم سلام علیک کردند. صحابه دومی به صحابه اولی گفت: حالت چطور است؟ گفت: چه حالی؟! هلاک شدم! پرسید: چطور یعنی هلاک شدم؟ گفت: در محضر پیغمبر اکرم(ص) که هستیم، آنچنان هستیم مثل اینکه ملکوت را می بینیم! از محضر آقا که می آییم بیرون، کم کم این حالت زائل می شود، برمی گردیم به حالت ظلمانی خودمان. آن صحابی گفت: جانا سخن از زبان ما می گویی، من هم همین حالت را دارم .گفت: چه کار کنیم؟ چه علاجی کنیم؟ گفت: چه علاجی بهتر از اینکه الان که به رسول اکرم(ص) دسترسی داریم، برویم به خدمتش، دردمان را بگوییم، طبیب نفوس تمام عالمیان است پیغمبر.رفتن خدمت رسول خدا، عرض کردند: یا رسول خدا ما حالمان در محضر شما خیلی خوب است، مثل اینکه اصلا پرده ها می رود کنار، از محضر شما که بیرون می آییم حال عوض می شود، کمرنگ می شود تا اینکه بالاخره به صفر می رسد. محل شاهدم اینجاست، ببینید این کاشفیت دارد، قبلا هم گفتم، دلم می خواد در این اسلام عزیزی که داریم به این کاشفیت ها توجه کنیم، و الا به این ها توجه نکنیم، خدا می داند از مشتی از معارف محروم می شویم، و کلاه سرمان می رود. حضرت فرمودند: آن حالی که نزد من پیدا می کنید، اگر آن را نگه بدارید، «لصافحتکم الملائکه» ملائکه باهاتون مصافحه می کنند!

میدانید از اینجا چه استفاده ای میشد، استفاده میشود که آن نوری که موهبت میشود به آدم، آن حالی که موهبت میشود به آدم، آدم آن را به گونه ای حفظ کند، حالا اگر همه آن را هم حفظ نکرد قسمی از آن را حفظ کند، خواهید فرمود که آقا شاید مشکل باشد، نه از زبان امیرالمومنین علیه السلام مژده میدهم به شما بگذار ختمامه مسک همین حدیث باشد، حضرت میفرماید: هر کس چیزی را بخواهد یا به همه آن میرسد یا به قسمی از آن میرسد. بالاخره اگر اراده کنیم خدا هم کمک میکند، من میگویم خدایا من یک تصمیم میگیرم اگر بتوانم نمیگویم عهد میکنم ها این عهد میکنم سنگین است،نه من مرد این میدان نیستم، اما تصمیم بگیریم که انشاءالله این حال و هوای ماه مبارک را اگر بتوانیم یک قدریش را نگه بداریم.

آن حال را همیشه نگه دار

در یک جایی بودم یک کسی میخواست غیبت کند، عصرماه رمضان بود، گفت راستی میخواستم یک چیزی بگویم دیدم غیبت میشود، گفتم این حالت را همیشه نگه دار، ماه شوال هم که بود این حرف را بزن، اگه دیدی غیبت است برگردان، توجه فرمودید. من عرضم تمام است انشاء الله امیدواریم خدا به همه ما نورانیت بدهد، ان شاء الله از اسرار معارف ماه مبارک رمضان بهره مند شویم.

[التماس دعا]

دانلود صوت سخنان

پاسخ استاد فاطمی‌نیا به شبهات مهدویت

پاسخ استاد فاطمی‌نیا به شبهات مهدویت

استاد فاطمی‌نیا:"راهزنان ایمان و اعتقادات مردم با ایجاد شبهاتی در عقیده به ظهور منجی آخر الزمان تلاش دارند جوانان مؤمن را از امام خویش و سپس از نائبان آن امام جدا کنند."در شب میلاد امام زمان(عج) «استاد فاطمی نیا» در گفتگویی کوتاه با خبرگزاری اهل بیت(ع) به تعدادی از این شبهات و سؤالات پرداخته است.

*عقیده به ظهور منجی آخر الزمان، اعتقادی است که در تمام ادیان وجود دارد. اما با وجود اینکه اکثریت اهل سنت نیز مانند شیعیان و قاطبه مسلمین به مهدویت معتقدند اما اقلیتی نیز شبهاتی مطرح می کنند. مثلاً می‏ گویند چون احادیث مرتبط با مهدویت در کتاب صحیح بخاری نیامده است مهدویت معتبر نیست!

بسم الله الرحمن الرحیم. اولا بسیاری از مسائل و معارف وجود دارد که در صحیح بخاری نیامده ولی در بقیه صحاح آمده است و علمای اهل سنت آنها را معتبر دانسته‎اند.

ثانیاً اگر بنا بر این بود که هرچه در صحیح بخاری نیامده است فاقد اعتبار باشد، علمای اهل سنت باید آن پنج کتاب صحیح دیگرشان را رها می‏کردند. اما این کار هیچگاه اتفاق نیفتاده و نمی‎افتد و آنان پنج صحیح دیگر را همواره معتبر و محترم می‎دانند.

بنابراین نبودن احادیث مهدی در صحیح بخاری دلیلی بر ضعف این عقیده نمی شود؛ زیرا این احادیث متعدد در صحاح و مسانید دیگر اهل سنت وجود دارد.


* اصولاً این استدلال که اگر مطلبی در بخاری نبود معتبر نیست در بین اهل فن اهل سنت خریدار دارد؟

بخاری معیاری برای صحت حدیث داشته که آن را شرط بخاری می نامند. نبودن حدیثی در صحیح بخاری بر دو وجه است:

اول: حدیثی است که بخاری آن را معتبر ندانسته و نقل نکرده است؛ یعنی حدیثی که شرط او را نداشته است.

دوم: حدیثی است که بخاری آن را معتبر می‎دانسته و بر اساس شرط او هم صحیح بوده است ولی آن را نیاورده است.

لذا «حاکم نیشابوری» که از کبار علمای اهل سنت و در بین آنان بسیار محترم است کتاب بزرگی تألیف کرد به نام المستدرک علی الصحیحین. این عالم در المستدرک، احادیثی را آورده است که «بخاری» و «مسلم» با علم به صحت آنها، آن احادیث را نیاورده اند.


* نمونه ای از احادیث مهدویت که در مستدرک آمده است را ذکر می کنید؟

حاکم در صفحه 464 از جلد چهارم المستدرک علی الصحیحین آورده است که پیامبر(ص) فرمود: ... ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق؛ ... إذا رأیتموه فبایعوه و لو حبواً علی الثلج فانه خلیفة الله المهدی. یعنی: ... سپس پرچم های سیاه از جانب مشرق ظاهر می گردد؛ ... زمانی که او را دیدید پس با او بیعت کنید اگر چه سینه خیز روی برف بروید (مقصود تأکید است) زیرا او خلیفه خدا مهدی است.

حاکم پس از ذکر این حدیث می نویسد: این حدیث بر اساس شرط بخاری و مسلم صحیح است.

این حدیث تنها یک نمونه از احادیثی است که حاکم در مستدرک درباره مهدی(عج) آورده است.

* «ابن خلدون» نیز ـ که البته در زمینه حدیث شناس و رجال صاحب نظر نیست ـ به مهدویت شبهه وارد کرده و معتقد به ضعف روایات مهدوی است. شبهه او را چگونه پاسخ می دهید؟


ابن خلدون در کتابش مقدمه مسأله مهدویت القاء شبهه کرده است بدون اینکه استدلالی کند. او در این مورد صرفاً از راه عناد سخن گفته است؛ لذا برخی از علمای اهل سنت جواب او را داده اند.

* لطفاً نمونه ای از پاسخهای اهل سنت را ذکر فرمایید.


«شیخ علی منصور ناصف» از علمای محترم دانشگاه الازهر مصر، کتابی دارد به نام جامع الاصول من احادیث الرسول (صلی الله علیه و آله) که مجموع صحاح شش گانه اهل سنت است. وی در صفحه 341 جلد پنجم این کتاب می‎نویسد: و قد روی أحادیث المهدی جماعة من خیار الصحابة و أخرجها أکابر المحدثین کـ«ابی داود» و«الترمذی» و«ابن ماجة» و«الطبرانی» و«أبی یعلی» و«البزاز» و«الإمام أحمد» و«الحاکم» رضی الله عنهم اجمعین و لقد اخطأ من ضعف احادیث المهدی کلها کـ«ابن خلدون» و غیره.

یعنی: بتحقیق احادیث مهدی را گروهی از نیکان صحابه روایت و استخراج کرده اند؛ مانند بزرگان محدثین همچون ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابویعلی، براز، امام احمد بن حنبل و حاکم. لذا براستی خطا کرده اند کسانی که احادیث مهدی را ضعیف شمرده‎اند مانند ابن خلدون و غیره .


* برخی از اهل سنت امام زمان(عج) را از نسل امام حسن مجتبی(ع) می دانند. آیا این شبهه قابل اعتناست؟

خیر؛ این تحریف و تصحیف مختصراً در برخی از کتب اهل سنت پیدا می شود؛ اما این روایات تحریف شده در مقابل روایت های متواتری که امام زمان(عج) را از نسل امام حسین(ع) معرفی کرده است چیزی به حساب نمی آید.

* ریشه این شبهات از کجاست؟


برخی از این تحریف‏ها را دست های ناپاک و نادرست، در نسخ چاپی کتاب فتوحات مکیة تالیف «ابن العربی» به وجود آوردند و مطلب مربوط به امام زمان(عج) را ناقص ذکر کرده اند. اما خوشبختانه نسخه صحیح خطی از کتاب فتوحات در دست مشاهیر علمای اهل سنت بوده که آنان صحیح مطلب را بدون تحریف و تصحیف ذکر کرده اند.

مثلاً توجه کنید به کتاب الیواقیت و الجواهر تالیف «عبد الوهاب بن احمد بن علی الحنفی شعرانی» که نسب او به «محمد حنفیه» می رسد. وی متوفای 973 هـ.ق است که فقیه و عارف بوده و تالیفات فراوان دارد، از جمله همین الیواقیت و الجواهر که خلاصه فتوحات مکیة است. شعرانی نسخه خطی فتوحات را در دست داشته و همانطور که ذکر شد مطلب مربوط به امام زمان را از فتوحات درست نقل کرده و آورده است: واعلمو انه لابد من خروج المهدی ـ علیه السلام ـ لکن لا یخرج حتی تمتلئ الأرض جوراً و ظلماً فیملؤها قسطاً و عدلاً، و لو لم یکن من الدنیا إلا یوم واحد طوّل الله تعالی ذلک الیوم حتی بلی ذلک الخلیفة و هو من عترة رسول الله صلی الله علیه و سلم من ولد فاطمة رضی الله عنها، جده الحسین بن علی بن ابی طالب و والده حسن العسکری ابن الإمام علی النقی (بالنون) ابن محمد التقی (بالتاء) ابن الإمام علی الرضا ابن الإمام موسی الکاظم ابن الإمام جعفر الصادق ابن الإمام محمد الباقر ابن الإمام زین العابدین ابن الإمام الحسین ابن الإمام علی بن ابی طالب رضی الله عنه.

یعنی: بدانید حتما مهدی علیه السلام خروج می کند. لکن خروج نمی کند مگر پس از آنکه زمین پر از ظلم و جور گردد پس آن حضرت زمین را پر از عدل و داد کند و اگر نماند از دنیا جز یک روز، خداوند متعال آن روز را طولانی می گرداند تا این خلیفه ظاهر گردد و امور را به دست گیرد.... سپس نسب امام زمان را ذکر می کند و ملاحظه می‏فرمایید که حتی در اسم امام علی النقی و امام محمد تقی چقدر دقت کرده و آورده است که بالنون و بالتاء.

* موارد دیگر هم هست؟


بله؛ عین این مطالب را «شیخ حسن العدوی الحمزاوی» فقیه مالکی مصری متوفای 1133 هـ.ق. در صفحه 187 کتاب مشارق الانوار به نقل از فتوحات مکیة آورده است. البته توجه داشته باشید که کتاب مشارق الانوار سابق در مصر چاپ شده و نادرست است و این مورد در نسخه خطی آن موجود است.

*اگر اجازه دهید تعدادی از سؤالات کوتاهی که برای جوانان وجود دارد هم مطرح کنیم و شما پاسخهای کوتاهی بفرمایید. 

*آیا حضرت حجت(عج) در جایی به نام جزیره خضراء ـ که گفته می شود همان مثلث برمودا است ـ زندگی می‎کند؟


این مطالب سند قابل توجهی ندارد.


* آیا یاران امام زمان منحصر به همان 313 نفر هستند؟


از بعضی از روایات شاید بتوان استفاده کرد که این 313 نفر افراد خاص امام علیه السلام باشند و هر کدام از آنان منشا اثر خاصی باشند.


* چرا در روایات قیام امام زمان(عج) به قیام امام حسین(ع) تشبیه شده و ادامه دهنده قیام سیدالشهدا(ع) معرفی شده است؟

زیرا هر دو قیام برای اعلاء کلمه حق است و غرض از هر دو قیام نشر علم و جهل زدایی است.


* چگونه می‎توان مدعیان دروغین مهدویت را شناخت؟

اگر مطالعه دقیق و کافی در مورد حضرت مهدی(عج) داشته باشیم، مدعیان دروغین را خواهیم شناخت. افزون بر اینکه خداوند متعال هم خودش مدعیان دروغین را رسوا خواهد کرد.


* وظیفه منتظران بخصوص جوانان در عصر غیبت چیست؟

وظیفه منتظر در عصر غیبت عمل به وظیفه است. مخصوصا جوانی که نوعا درون پاکی دارند از عمل به وظیفه نتیجه می گیرند. در پایان توصیه می‏ کنم که جوانان در عصر غیبت از علمای ربانی فاصله نگیرند.