عکس 4

علم لدنی ائمه علیهم السلام/طبقه بندی بودن مکتب اهل بیت
یک صحبتی شده بین علماء و دانشمندان که علم لدنی اولا به چه معناست. خب اقتباس این کلمه از قرآن است:
«فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»
این رحمت که اونجا می فرماید بعید نیست تنوین، همون که مفید وحدت میشه، تنوین تنکیر بهش میگن، همون باشد، تنوین «علماً» که قطعا همین است، چون میگه علمی، و سیاق آیه تایید میکند که تنوین «رحمة» هم از اون قبیل باشد، مقصود این نیست که رحمت به او داده بودیم، نوعی رحمت، نوعی علم نوعی تفضل به او شده بود.
«آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»
در اونجا چی میخونید، میگه «اجتباکم لسره» خدا شما رو برای سرش انتخاب کرده، «وارتضاکم لغیبه» حالا عرض میکنم یک بحثی در مادون معصوم هست و صحبت هم هست درامکانش که اصلا میشه همچین چیزی، بله یک وقت ما بحث درامکان چیزی داریم، یک وقت در وقوعش، این قرآن:
«آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»
این وقوعش و امکانش هر دو.
غزالی خیلی متعصبه، نگاه نکنین بعضی جاها نرم شده، وقتی جمع بندی بکنین، خیلی آدم بی گذشتیه در مورد تشیع، با اینکه آدم متعصبیه، یک از علمائی است که درمورد علم لدنی رساله مستقلی نوشته، در اونجا از امکان و وقوع علم لدنی صحبت کرده، مثال هم امیرالمومنین علیه السلام رو زده، یک مثال خیلی زیبا،خیلی عجیبه این اصلا از معجزات امیرالمومنینه، همه باید ثنا گوی او باشند حتی مخالفین، میگوید که اگر ما در وسعت علم امیرالمومنین علیه السلام نگاه بکنین، می بینیم که این قبیل علم ها مقدماتش نمی تونه به دست بشر فراهم بشه،که یک استادی داشته باشه، بشینه وقت صرف کنه، با این چیزها نمی شه، البته در مورد علوم لدنیه ائمه علیهم السلام بنده نمونه هایی یافتم که اعاظم تسنن، اون بزرگانشون اعتراف کردن.در تسنن یک موجی درست شده، که گذشتشون با حالا هیچ هماهنگ نیست! اینو در حاشیه بگم، یک وقتی منو دعوت کردن برم در هفته وحدت صحبت کنم، و بنا بود که پیش از نماز جمعه هم صحبت کنم، باور کنید که خیلی فکر کردم که برم چی بگم، دیدم یک مشت حرفا قبلا زده شده که اونها کهنه شده، آی قبله مون یکیه، قرآنون یکیه، از اینها دیگه زیاد گفتیم خدا به ذهنم انداخت، گفتم آقایون اهل تسنن من نمیگم شما بیاین شیعه بشین، اگه خواستین شیعه بشین خودتون می دونین، ولی من از شما یک تقاضا دارم و اون این است که یه قدری یه یزرگانتون برگردین، بابا این بزرگانتون غیر از شما بودن آخه!، انقدر فضائل نقل کردن، مطلب نوشتن، عرض ادب کردن، خوب روز به روز داره بدتر می شه و البته می دونین که سلسه جنبان این بدتر شدن ها فقط وهابیته، بنا براین در گذشته اهل تسنن اعترافات به علم لدنیه اهل بیت علیهم السلام زیاد شده، امکانش، وقوعش کاملا بحث شده و این یک بحث مفروغ عنهیه.
علم لدنی در معصوم هم از نظر کماً و هم کیفاً در حد اعلاست، در مادون معصوم اینطور نیست، در معصوم چون این مطلب خیلی قویه، بنده در وایات دقت کردم که ائمه اگر بیان اینو به مردم بگن، که ما همه چیز رو می دونیم، این یک موجی خواهد داشت، بیان نگن، مردم به مقام اهل بیت علیهم السلام جاهل می مونن.یا مثلا شیخ مفید رضوان الله علیه مطلبی نقل میکند. قبلا بگک که شیخ مفید 0در نقل مطالب دقت فوق العاده داره داره، چیزی که شیخ مفید نقل بکنه این خیلی حرفه، چون بنده دیدم یک چیزهای مسلم را مفید بعضی وقت ها نقل نی کنه، در عین حال نقل می کند که، یک عده دور امیرالمومنین علیه السلام را گرفتن، قریب به این مضامین که یه قدری از اسرار ولایت را یاد بگیرن.
امیر امومنین چی بگه به این ها، حضرت دید که اگه به اینها بگه شما اهلیت ندارید ایها یک بلوائی به پا می کنن. می گن اینم از امیرالمومنین، رفتیم ازش یه چیزی یاد بگیریم دست خالی برمون گردوند، حضرت یک کاری کرد که خودشون بفهمن که اهلیت ندارن، حضرت فرمود: انا الاول انا الاخِر، آقا این ها اسرار نیست که این ها کفره! قرآن می گه : هوالاول هوالاخِر، آقا، این ها با خشم اومدن برن بیرون، دم در که رسیدن حضرت فرمود: یا باب امسک علیهم، در نذار این ها برن، در بسته شد، جماد از امیرالمومنین علیه السلام اطاعت کرد! برگشتن آقا ما نفهمیدیم، ببخشید دوباره بفرمائید، حضرت فرمود گفتم انا الاول، خواستم بگم که من، اول من آمنم، شما جور دیگه فهمیدین، البته شابد حضرت چیزه دیگ ایه هم میخواسته بگه ها، ولی دیگه مطالب بلاتر از اینها به اینها نمیشه گفت، اولیت خوب یک مراتبی داره، ممکنه انسان از یک بعدی در یک جائی اول باشه، چه اشکالی داره بگیم اون اوله؟!، خدا یک بحثه دیگه است هوالاول،هوالاخِر.
اما حالا مثلا در بدع خلقت که خلقت میخواد آغاز بشه، اگه بگیم که نور رسول اکرم صل الله علیه و آله اول بوده کفر کردیم! حالا نور امیرامومنین علیه السلام هم جدا از نور رسول اکرم صل الله علیه و آله نیست، بگیم اونم اول بوده کفره حالا؟!ائمه علیهم السلام دیدن اگر هیچ نگن مردم نادان می مونن، اگر بگن این بلواها به پا میشه، اون وقت بعضی از احادیث رو به عنوان تقیه گفتن آی عزیزان!
بعضی وهابی زده ها میان بک چیزهایی رو به رخ ما میکشن، آخه احادث علم ائمه اگه دوتا بود، سه تا بود، می گفتم آقا شاید این ضعیفه، اون جعلیه، اما خیلی زیاده، اگه یک وقت احادیثی می بینین که مثلا حضرت می فرماید: من نمی دونم کنیزم کجاست، یا جای دیگه چیز دیگری می فرماید، اینها رو پیراهن عثمان نکنین!، اینها در موارد تقیه وارد شده، اینها گاهی به ضعفا العقول گفته شده.
آخه شما ببینید مکتب ائمه علیم السلام طبقه بندیه، یه عده فکر می کنن العیاذ بالله، زبونم لال مکتب ائمه همش همینه که مابلدیم، نیست آقا، برای این چیزها نیست!، مکتب ائمه علیهم السلام تو این چیزهایی که ما بلدیم خلاصه نمیشه، ما این ها رو انقدر پائین نیاریم ، خیلی متاسفیم که یک وقت یک نفر رفته یک چند سطری درس خونده، آمده نشسته، اصلا فکر می کنه دیگه علوم اولین و آخرین در سینشه، معرکه می گیره، بیاید ببینیم امیرالمومنین می دونسته تو مسجد قاتلش هست؟! حالا چیه؟ دو خط درس خونده بیچاره! خیال می کنه همه اسلامو در سینه گرفته، حالا صاحب نظره، می خواد حرف بزنه، به تو چی مربوطه اصلا؟! تو اصلا لایق هستی اسم امیرالمومنینو ببری! که حالا چرا رفت مسجد!، به تو چه مربوطه چرا رفت مسجد؟!
آقا این برای اینه که اصلا بعضی از شئون اهل بیت علیهم السلام گفته نشده، اینو به یادگار میگم برای جوون ها، منو دعا کنین، شاید به این صورتی که دارم عرض میکنم در هیچ کتابی نباشه، ببینید، همان طور که اقوال، یعنی گفته های ائمه علیهم السلام محکم و متشابه دارد، آقا افعالشون هم محکم و متشابه داره، بعضی گفته هاشون متشابه، بعضی کرده هاشون هم متشابه، میگن امامه اسوه است، بله قبول دارم در محکمات اسوه است، امیرالمومنین علیه السلام وقتی قاتلش در مسجده، میره ولی منو و تو نمی تونیم بریم، اگه تو قاتلت در مسجد باشه نمی تونی بری، حرامه، ما نمیفهمیم این چیزها رو ممکنه از متشابهات اعمام باشه.
صدمه رو از اینجا دیدیم که اولا یک عدمون مغروریم ، مغرور نشیم آقا خدا یک آب پاکی رو دست دانشمندان جهان ریخته!، من که چیزی نیستم.
« و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»
من دوتا ضرب خوندم فکر می کنم چه خبره حالا! صدمه رو یکی از اونجا دیدیم، یکی هم از اینجا که بعضی هامون طبقه بندی مراتب ولایت رو نمی دونیم، خیال می کنیم همش همینه. تیمم با دو ضربته، نمیدونم فلان چیز فلانه، اصول دینم همینه، همین ها که بلدیم دیگه.یکیش این است که یه قدری به خودمون زحمت بدیم، احادیث فراوانی که معتبر هم هست، برید این ها روببینید.
یکی هم راه دیگه است، ببینید آقا بعضی مسلمات رو نمی شه انکار کرد، بنده خودم شاهد کرامات بعضی اولیاء بودم، بعضی از شما ها هم شاید یک چیزهایی دیده باشین.
آقا یک راهش هم اینه که اگه مقام این ها بزرگ به نظرمون میاد، برامون سنگینی می کنه، شیطان اذیت می کنه، برگردیم به این کوچکترها، آقای قاضی کی بوده؟ مرحوم آیت الله آسید علی قاضی، یک ذره از وجود نازنین صدیقه کبری سلام الله علیها بوده، من یک وقت به تمثال مبارک علامه طباطبائی خیره شده بودم، یه دفه گفتم خدایا ببین این مرد یه ذره از ذرات حضرت زهراء سلام الله علیها بوده، یک قطره از این کوثر بوده، به کجا رسیده؟
امام عززمون یک ذره از ذرات حضرت صدیقه کبری بوده، مگه غیر از اینه، آقا شما می بینین این ها یک عوالمی دارن، الان ما نمی تونیم این عوالم رو هضم بکنیم، وقتی این ها رو هضم کردیم نوبت برسه به امام و پیغمبر!
آقای قاضی می دونین چند ساله مرحوم شده، قریب پنجاه و چند ساله از دنیا رفته، خوب این پنجاه ساله از دنیا رفته، اون عالم ربانی که خدا توفیقش بده، که هم شما می شناسین هم من می شناسم، که بارها فرمودن، از خودشون شنیدیم، به واسطه شنیدیم، یک روز از روز ها یک تندی ای در منزل به زن و بچه می کنه، یک تندی، پناه می بره به آقای الهی برادر آقای طباطبایی، لب از لب برنداشته آقای الهی میگه، راستی آقای فلانی برات پیامی داشتم ، آقا چیه پیام بفرمائید، این آقا آمده به آقای الهی بگه من تندی کردم به زن و بچه، کاری بکن که این عیب برطرف بشه، آثارش از بین بره، گفت:آقای قاضی رو دیدیم، کدوم قاضی؟ قاضی که پنجاه سال پیش مرحوم شده، آقای قاضی رو دیدم، گفت به فلان کس بگو اگه میخوای راه خدا را بری چرا با زن و بچه تندی می کنی؟!مشتی میخوان!

استاد فاطمی نیا: ای مردم، ایهاالناس، خواهرا، برادرا، این از من یادگار باشه،لعنت بر من اگر خلاف میگم! تا صفات عالیه نداشته باشی، زیر خیمیه اهل بیت (علیهم السلام) نمی تونی بری. اینا صفات عالیه میخوان، خیلی فارسی شو بگم براتون، اینا مشتی میخوان!
آدم نظر کوتاه به درد اینا نمیخوره،نظر بلند میخوان، دارای صفات عالیه، اصلا ریشه کرامات نوعا صفات عالیه است.
صفات عالیه همچون:بلند نظری ،سخاوت، خوش خلقی، انصاف، صداقت،رحمت، رأفت، حلم، گذشت، ایثار و..
مراجعه شود به:هر کس به این کتاب عمل کند صاحب کرامت می شود.
دو مطلب در معارف ناهار بازار اسرائیلیات است
یک یادگار براتون بگم، دوتا مطلب در معارف اسلامی هست که ناهار بازار اسرائیلیاته، یکی قصص انبیاست، آنچه که تونستن توش مطلب کردن، یکی هم احادیث قدسیه است، احادیث قدسیه هم خیلی اسرائیلیات آمده توش، احادیث قدسیه بسیار تخصصیه.
الان ببینید در قصص پیامبران، انقدر اسرائیلیات آمده، آقا انبیاء را کوچک کردن! این خانوم عاشق شده، دربه درشده، پیر شده، حضرت یوسف(ع) آمده به معجزه جوانش کرده، زیباییش برگشته، میگه من دیگه به محبوب اصلی رسیدم، برو یوسف! اصلا این غیر علمیه، برای اینکه محبت حضرت یوسف عین محب الله، اینها یک سنخه، توجه کردید.
متاسفانه متاسفانه اینها رفته تو کتاب احیاء علوم غزالی، که هیچ ریشه ای نداره،یک نفر که آمد به دست یک پیغمبر جوان شد، معرفتش باید خیلی بالا بره، اینها ویترینه، دکون داریه! یکی هم احادیث قدسیه است که ناهاربازار اسرائیلیاته.
آیا غیر از پیامبر کسی میتواند از غیب آگاه شود؟

ممکنه یک نفر بپره بگه این حرفا چیه؟ لا یعلم الغیب الا الله، از غیب فقط خدا آگاهی داره. اینو برای جوان ها می گویم که یک وقت گیر یک مغرض نیفتن.
بله، گمراه کردن مردم اینطوره دیگه، بهش بگو تو از قرآن فقط اینو بلدی، قرآن آیات دیگه ای هم داره، لا یعلم الغیب الا الله، یعنی بالاصل، یعنی بالاصل فقط خدا می داند، به تبع، غیر خدا هم میتواند بداند، انسان دست نخورده غیب نمیتواند بداند، اما اگر یک دستی بهش بزنی، غیب هم میداند.
در سوره مبارکه جن میفرماید:
اعوذ باالله من الشطان الرجیم
«عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا»
یظهر اینجا به معنای مسلط کردن است، کسی را بر غیبش مسلط نمی کند
«الا من ارتضى من رسول»
مگر کسی را بپسندد..
خدا برای غیبش عده ای را پسندیده، زیارت جامعه بخون، میگه وارتضاکم لغیبه، خدا شما را برای غیبش پسندیده. حالا این آقا مخالفه، میگه من اصلا شما رو قبول ندارم، جامعه تون رو هم قبول ندارم، خیلی خوب بیا بریم از خود قرآن در بیاریم.
وای از نفهمی و کج فهمی، زمخشری صاحب کشاف مرد بزرگی بود، شاید الان اگه بود جواب سلام منو نمیداد! این تفسیر کشافش در دنیا شهرت داره، ایشون در این تفسیر یک اشتباه عظیمی کرده که صدای سنی ها هم درآمده، میگه: و به هذه الایه تبطل الکرامات. با این آیه کرامات باطل میشه! کجا می بری پدر جان! چی باطل میشه؟!
من اینجا، من بیانیه است، خدا غیبشو در اختیارکسی نمیذاره، مگر کسی را که بپسندد، این کس کیه؟ ها؟ من رسول، شاید رسول باشد، یک نمونش رسوله. این بیان مصداقه، آقا میوه چیه، مثل پرتقال، یعنی دیگه گلابی میوه نیست؟
اسلام فهمیدین دماغ تر میخواد، آدم خشک هیچی نمی فهمه، این آدم های خشک سر این بیان مصداق ها گیر کردن، کشاف چند تا مُحَشٌی داره، که صدای مُحَشٌیا هم که همشون سنی هستند، درآمده، قابل انکار نیست. متاسفانه بعضی از طائفه اخباریه هم سر بیان مصداق، خیلی به قرآن ظلم کردن.
-پس آیا غیر پیغمبر کسی غیب نمی دونه؟
چرا آقا بیا برین از خود قرآن در بیاریم، حدیث هم نمیگیم بگی ضعیفه، ایراد بگیری.
بسم الله الرحمن الحیم
«أَوْحَيْنَا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعِيهِ»
«و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه»
وحی کردیم به مادر موسی بچه رو شیر بده،
«فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ»
ترسیدی بچه را بکشن؟
«فَأَلْقِيهِ في الْيَمّ»
بچه را در دریا بیانداز!
آخه نوزاد رو تو آب انداختن جرأت میخواد، شوخی نیست، نوزادو بندازم تو دریا؟ چی میشه؟
«وَ لا تخَافي»
اصلا نترس
«و لا تحزنی»
قصه هم نخور
تا اینجا امر و نهی است، از اینجا غیب شروع میشه، به این مخالف بگین که، آقای مخالف که تو خشکیدی موندی، میگی غیبو فقط به رسول مرتضی میگن، مادر حضرت موسی رسول بوده؟
از این به بعدش غیبه، این بچه رو میبینی، گفتم بندازش تو آب؟
«إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ»
ما اینو به سوی تو برمیگردونیم.
«وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسلِينَ»
از پیغمبران قرارش میدیم.
غیب صریح در اختیار این اولیا مخدره قرار گرفته، و قس علی هذا، در اختیار آقای بهاالدینی هم قرار میگیره، در اختیار آقای بهجت هم قرار میگیره.
این قضیه رو هم برای استشهاد به علم غیب عرض میکنم.
فردی بوده خیلی آلوده و گنه کار و آدم شری بود، یک روز آقای بهاالدینی پسرشو صدا میکنه، اون زمان پونصد تومن خیلی بوده، میگه: اینو ببرم بده بهش! پسرش برمیگرده میگه: آقا میدونین دارین اینو به کی میدین؟ آقا میگه: آره میدونم پسر جان، برو، پسر میگه: گفتم شاید آقا اشتباه می کنه، برگرشتم گفتم، این فلان کسه ها، آقا میگه: می دونم اینقدر از من حرف نکش، دوباره میگه آقا میدونی چی میخواد با اینها بخره؟ آقا میگه: آقا اینا به تو مربوط نیست، پسر میره، میگه:یک پام میرفت، یک پام نمیرفت، آقا گفته دیگه، چی کار کنیم، میگه رفتم دیدم، یک چمدان سفرس به دستش گرفته، پرسیدم: چیه؟ امروز تو مثل آدمیزاد هستی، سرت پایینه! شاید اینطور بوده، گفت: من فکر کردم، گذشتمو خراب کردم، حالا آمدم برم پابوس علی بن موسی الرضا (علیه السلام) لنگ پونصد تومن بودم!، گفت: بیا بگیر، آقا برات فرستاده.
اللهم فی الحیاة الاخری!

مطلب مهمی را در اینجا میخواهم بگویم، که تا به حال در منبر نگفته بودم و برای اولین بار است که این را شرح می کنم.
اول مقدمه ای را از مناجات الشاکین امام سجاد علیه السلام عرض می کنم. همکاری نفس و شیطان نتایج خیلی بدی دارد، امام سجاد برای اینکه ما یاد بگیریم به خدا عرض میکند:
إِلَهِي أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّا يُضِلُّنِي وَ شَيْطَانا يُغْوِينِي قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِي وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِي يُعَاضِدُ لِيَ الْهَوَى وَ يُزَيِّنُ لِي حُبَّ الدُّنْيَا.
ببینید شیطان با این نفس همکاری میکند و هوای من را تقویت میکند، حب دنیا را برای من زینت می دهد.غرق در دنیا هستم، فکر می کنم کار خوبی میکنم!
آنچه از همه تلخ تر است اینجاست:
وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى.
این را اگر ما بدانیم، تنمان می لرزد، خدایا این دشمن این شیطان با نفس همکاری می کند، ببین، حائل میشود بین من و طاعت تو، و الزلفی، زلفی یعنی چی؟ زلفی یعنی مقامات عالیه، یعنی درجات، این نمیگذارد به درجات برسیم. یعنی نمیگذاره ببینیم برای اون طرف باید چه بکنیم.
این مقدمه بود، از اینجا آن مطلب مهم شروع میشود. تا اینجا گفتیم شیطان و نفس همکاری می کنند، نمیگذارند ما به درجات برسیم. وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى. این را داشته باشید.
شیخ ابو علی سینا رضوان الله علیه، یک سخنی دارد، که خیلی سخن بزرگی است، یعنی حیرت انگیز است، گوش کنید: البته شیخ ابو علی سینا در حرف زدن اسلوبی دارد، بعضی ها گفتند مغلق نویس بوده، من میگم نه، اسلوبش این بوده، بجای بعضی کلمات چیز دیگه ای میآورده.حالا اون سخن چیه؟ می فرماید:
ان النفس الانسانیه اذا نالت غبطته العلیا، صارت عاشقة.
این تااینجا، میگه:این نفس انسانی به بالاترین آرزوی خودش که برسد، عاشق می شود، (میگم اسلوب داره، یعنی "منیه" به معنای آرزوست، ایشون منیه نیاورده غبطه آورده، برای همین اسلوبش خاصه.)
درادامه میگه:
ولم یفارقه الشوق، شوق هم ازش جدا نمیشه.
تا اینجا را برسی کنیم، مرحوم آیت الله، آشیخ حسین غروی اصفهانی رضوان الله علیه، استاد آقای بهجت، می فرماید: شوق یک بعد وجودی دارد و یک بعد عدمی دارد.بعد عدمیش این است که، شما اگه چیزی را نشناسید، اصلا تصوری از اون چیز نداشته باشین، چه طور میشه به اون چیزشوق داشته باشید و مشتاقش بشین.
بعد وجودیش این است که بدونی یک چیزی هست، ولو اجمالا بدونی، شوق داری اون چیز رو ببینی. یک وقت هست یکی اصلا نمیدونه کعبه چیه، حالا بهش بگیم آقا چرا تو شوق کعبه نداری؟! سالبه به انتفاع موضوعه، اصلا تصور نکرنه.
یک وقت تصور کرده که یک کعبه هست، الان مشتاقه، بریم ببینیمش، حالا ماشین سوار شدیم داریم میریم، آقا چه قد دیگه میرسیم؟ میگه آقا صد کیلومتر دیگه، شوقه دیگه، دوباره، آقا چه قد دیگه میرسیم؟ میگه ببین، دیگه یه خورده ساکت باش، ده کیلومتر دیگه میرسیم.
یک وقت میرسیم، آقا بفرمائید، این کعبه است، حالا وقتی رفتی شوق تموم میشه، یعنی چی؟ یعنی دیگه من دوست ندارم اینجا باشم،نه، شوق اینجا طریقیت داره، شوق برای این بود که تو برسی، وقتی رسیدی، شوق میره کنار، اینجا از نظر عرفانی شوق مبدل میشود به انس، حالا دیگه میره میشینه پیش کعبه، این مرتبه ی انسه، انس قوی که بشه مرتبه ی خوفه، میگه یک وقت ازم نگیرن،
این مرتبه ی خوفه، دیگه بیشتر از این نمیگم، اون یک بحث دیگه است.
حالا اومدین اینجا، شوق چیه؟ شوق طریقیت داره، شوق مثل یک انسانی است که شما را بردارد ببرد کربلا، دیدین آدم میخواد بره کربلا چه شوقی داره؟ خدا ان شاء الله با عافیت نصیب کنه، اونجا وقتی رسیدی شوق تمام میشه، انس جاشو میگیره. میخوایم چی بگیم، میخوایم اینو که سید الساجدین به ما یاد میده، که نفس و شیطان همکاری میکنن، نمیذارن ما به درجات برسیم رو توضیح بدیم،وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى.
حالا دیدین شوق چیه، پس برمیگردیم عبارت رو از اول میخونیم:
ان النفس الانسانیه اذا نالت غبطة العلیا، به آرزوی بالای خودش که رسید، صارت عاشقة، عاشق میشه، (میگن مقصود علوم ومعارف الهیه) به اونها که رسید عاشق میشه.
پس این غبطته العلیا میشود علوم و معارف،انسان به این قبطة علیا که برسه دیگه مالک خودش نیست. عاشقه دیگه، شب که بیدار میشه، میشینه یه قدری مطالبو میبینه، صبح به عشق اون دوباره پا میشه، خدا میدونه اینها عشقه،مگر عشق نبود اینهمه زحمت ها میکشدن.
جمله بعدیش سخته، میگه:
اللهم فی الحیاة الاخری!
اگه گفتین یعنی چی؟ اولا از نظر ادبی یک توضیح میخوام بدم، اون این است که اللهم به معنای یا الله، اینو می دونین، اما در اصطلاح علماء گاهی به معنای الا، استثناء ، به کار میره، مثلا میگه من اون جماعتی رو که در اون اتاق هستند دوست ندارم، اللهم زیدا، یعنی فقط زیدو دوست دارم، گاهی وقتها در کلام علماء اللهم به معنای الا میاد.
حالا میگه انسان که غبطه علیا شو پیدا کرد، عاشق میشه، شوق ازش جدا نمیشه، اللهم فی الحیاة الاخری! مگر در حیات اخری، چرا؟! برای اینکه اینجا فکر میکند که، به قله رسیده، عاشقه، سرحاله، سرکیفه، اونطرف می بینه، نه بابا،الله اکبر، از این بالاتر هم هست،عجب، این طاعت و زلفی اونه ها! که از اون بالاتر چیزی نمی شه، آی مردم اون طرف یک سفره ای گستردن که می فرماید، به عقل کسی نمیرسد!اینجا می رسه به قله، وقتی پرده برداشته شد می بینه نه بابا، قله، بالاتر از اینم میشه. اللهم فی الحیاة الاخری.
اینجا یک تبصره داریم، تبصره این است که بعضی از اینها که به قبطه علیا میرسن، به مقام موتوا قبل ان تموتوا هم نائل می شن، یعنی قبل از مردن، اون یکی قله بالاتر رو می بینن، این قله رو رها میکنن، به فکر اون قله میافتن، اینکه شیخ بهائی میگه تا کی زشفا شفا طلبی و از کاسه زهر دوا طلبی، ایها القوم الذی فی المدرسه کل ما حصلتموه وسوسه، علم نبود غیر علم عاشقی مابقی تلبیس ابلیس شقی، امام رضوان الله علیه میگه، من که از مسجد و مدرسه بیزار شدم..
همه این حرف ها رو میزنن، اما هر کدوم یک طاقچه هم کتاب نوشتن،اینها همین قله بعدی رو در نظر میگیرن، یعنی اینجا نمون، نه اینکه میگه واقعا کاسه زهره.
بله، گفت زاده ثانی است احمد در جهان، صد قیامت بود او اندر عیان
یا رسوا الله قیامت کی؟ پیغمبر هم فرمود: که ما قیامتو میبینیم، ما تو قیامتیم اصلا! قیامت شو تو قیامت را ببین.
آن چنان من مرده ام از قبل موت زان سبب آورده ام این صید و سوتعجب دین بزرگی است، موتوا قبل ان تموتوا! بمیرید قبل از آنکه بمیرید!
جمع بندی کنم، حضرت سجاد میفرماید: که شیطان و نفس هکاری بکنن، اون طاعت و زلفی، اون قله ای که شیخ ابو علی سینا میگه: اللهم فی الحیاة الاخری، به اون قله نمیذارن برسیم.
جوان عزیر، مادر، دختر، پدر، بیاین ان شاء الله در این ایام فاطمیه، با هم یک تجدید نظری در اعمالمون بکنیم،که این شیطان، نفس اماره، دست به دست هم میدن، که ما رو از اون قله، از زیارت اون علوُی که، حسرتشو میبرن، باز دارن.
از بیانات استاد فاطمی نیا، فاطمیه 92، اصفهان
قرار گرفتن تحت اشراف حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها
آدم باید زیر ذره بین خانوم قرار بگیره، و این نمیشه مگر با بدست آوردن صفات عالیه1، نمازهای واجب و روزه و حلال و حرامو که برسه، بعد از تمام اینها، اگر صفات عالیه بدست بیاره، زیره ذره بین خانوم قرار میگیره، توجه کردین.
گفت: تقدیر به یک ناقه نشانید دو محمل لیلای حدوث تو و سلمای قدم راوقتی زیره ذره بین قرار گرفتی، اونوقت دیگه عالم عوض میشه،اون ولیه خدا، که سید است، مجتهد است، آقاست، دامت برکاته، که اسمشو نمیبرم، گاهی خدمتش میرسم میبینم سرریزی میکنه، یعنی ببینین آدم که زیر اشراف خانوم قرار بگیره، چیز دیگه ای نمی بینه، میبینم نشسته، مردم حرفهای دیگه میزنن ها، بی اختیار میگه: مادرم فوق العاده بود، مادرم خیلی بزرگه، سرریزی می کنه.
خدایا ما رو تحت اشراف قرار بده.
مراجعه شود به:هر کس به این کتاب عمل کند صاحب کرامت می شود.
پی نوشت:
1-صفات عالیه یعنی فضائل اخلاقی، همچون:بلند نظری ،سخاوت، خوش خلقی، انصاف، صداقت، رحمت، رأفت، حلم، گذشت و..