تاثیر سخنان ميرزا جواد آقای ملکی تبریزی

تاثیر سخنان ميرزا جواد آقای ملکی تبریزی

استاد فاطمی نیا: در مورد جمال السالكين ،آيه الله آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى مى نويسند كه وقتى در مجلسى مى نشست مى فرمود: اى مردم !يكى از نامهاى خدا غفار است !همين را كه مى گفت ،چند تفر غش مى كردند و آنان را از مجلس بيرون مى بردند!

آيه الله شيخ على پناه اشتهاردى هم فرمودند: ميرزا جواد آقا تبريزى در مدرسه فيضيه درس اخلاق داشت و آن چنان تاثير آتشين بر درها مى گماشت كه در درسش از اثر صحبت ايشان غش مى كردند و بى هوش مى شدند. روزى به ميرزا جواد آقا عرض كردند كه تاثير صحبت شما چنان است كه يكى از تجار در اين جليه حضور داشته بى هوش بر زمين افتاده است !

فرموده بودند: اين كه چيزى نيست مولايشان اميرالمومنين هميشه از خوف خدا چنين حالتى بهش دست مى داد!

عظمت شیخ محمد بهاری و میرزا جواد آقای ملکی تبریزی

عظمت شیخ محمد بهاری و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

استاد فاطمى نيا: قبله العلماء آية الله آقاشيخ محمد بهارى - قدس الله روحه - ايشان خيلى بزرگ بود، علما مى رفتند مثل بچه دو زانو در برابرش مى نشستند ولى اين هم دانسته باشيد كه رد هم گم مى كرده كه خيلى او را نشناسند، گاهى حركاتى از ايشان سر مى زد كه توقع نبود مثلا تسبيح رامى گرفته و تند دور انگشتش مى چرخانده كه يك آدم كم ظرفيتى هم به ايشان گفته بود كه آقا!؟ شما ماشاءء الله با اين مقام مانند يك جوان چهارده ساله مى مانيد!؟ (يعنى حركات ناپخته انجام مى دهيد). آية الله همدانى فرموده بود: عشق به ما ساخته ! اين را شيخ محمد حسين همدانى به من گفت . خيلى پر معناست ! عشق به ما ساخته ! ديگر فتأمل به قول طلبه ها.

 

ايشان يك نامه هايى دارد كه چاپ شده همه تان ديده ايد اينها را. و معمولا نام مخاطب نامه ها هيچ كدام ذكر نشده است ؛ شايد ايشان عمدا روى ملاحظات اين كار را كرده, بالاخره نامه ها را كه آدم نگاه مى كند معلوم است مخاطبها درجات متفاوتى داشتند، براى يكى يك چيز ساده اى نوشته كه ده دوره بايد آدم آن را مطالعه كند. 

 مرحوم آية الله آقا شيخ محمد حسين بهارى همدانى - رضوان الله تعالى عليه - كه شاگرد مرحوم حاج شيخ جواد آقا بود و به امام راحل هم خيلى ارادت داشت و تقريبا هم با امام خمينى بوده.

كه البته امام خمينى در يك افق خيلى بالاتر هستند كه ديگر مانند ايشان در غيبت كبرى به جامعيت امام نيامده ،خدا مى داند كه بى تعارف من عقيده ام را عرض مى كنم ، آن جامعيتى كه امام داشته تكرار نشده.

منتهى ايشان هم بالاخره مال همان دوره ها بوده. اين را مى خواهم بگويم كه عظمت شيخ محمد بهاری تجديد شود. اينها حيف است ،اينها سينه به سينه است ،اگر ناقلش مثل من بيافتد و بميرد ديگر كسى پيدا نمى شود بگويد،هى منتظر شوى كه راديو خواهد گفت ،يا تلويزيون . ديگر تمام شد؟ آية الله شيخ محمد حسين بهارى همدانىخودش به من فرمود كه آقا ميرزا جواد آقا تبريزى روى منبر نشسته بود و من پاى درس ايشان بودم . 

آقا شيخ محمد حسين بهارى تا سه چهار سال پيش زنده بود خيلى مرد بزرگى بود منتهى ديگر چون آسم شديدى داشت آن هم در يك گوشه شهرستان، مجهول القدر مانده بود. در شهرستان علما را نمى شناسند فقط در حد استخاره و تعبير خواب ،ساعت كى خوب است ،دخترم مى خواهد اسباب كشى كند، نمى دانم خروسم صدا كرد و غيره ؛ علما را بيشتر از اين نمى شناسند و بعد مى بينند چه گوهر گرانقدرى از دستشان رفته . ايشان با اين بيمارى شديد آن هم در گوشه شهرستان ضايع شده بود. مجمع المعارف بود اين مرد.

   

خلاصه ایشان گفت: جوان بودم ميرزا جواد آقا روى منبر درس مى گفت ،مى گويد يك دفعه ديدم اين دو تا چشمهاى نورانى را متوجه ما كرد گفت : اهل كجايى ؟ من خلاصه عرض مى كنم گفتم : اهل بهار! تا گفتم اهل بهار،به پرى صورتش اشك ريخت ! سپس گفت : شيخ محمد بهارى ،قبرش زيارتگاه شده يا نه ؟ قبر شيخ محمد مزار شده يا نه ؟ بعد گفت : ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آينده مهمان ايشان هستم ! يا گفت: به او لاحق مى شوم اين حرفى كه مى زد مثل اينكه پنجشنبه بود يك شاگردى داشت آن شاگرد بيقرار شد،گريه كرد،آمد خودش دست به ضريح حضرت معصومه شد. گفتيم : چه خبر است ؟ گفت والله ! من اين آقا را مى شناسم اينكه گفت : من پنجشنبه آينده مهمان محمد بهارى هستم ، ديگر تمام شد!

گفتيم : حالا امام نيست ،پيامبر نيست كه حرفش را اين قدر زود باور مى كنيد. حالا كه آقا ميرزا جواد آقا سر حال است . به هر حال ، گفت : پنجشنبه آينده جنازه آقا ميرزا جواد آقا تبريزى تشييع شد. اين مهم است ،مى گفت : طلبه هاى دارالشفاء،فيضيه و جاهاى ديگر،آقا ببينيد اينها مهم است قريب به دويست و چهل يا دويست و پنجاه طلبه !! حالا ديگر دويست و چهل يا دويست و شصت حدودا 250 طلبه از حوزه خواب ديده بودند صبح كه پا شده بودند براى نماز، به يكديگر مى گفتند: خواب ديدم ! يك الف اين خوابها با هم فرقى نداشت . خيلى حرف است ! 250 نفر خواب ببينند يك الف هم با هم فرق نداشته باشد!!
خلاصه ؛ كه در شب پنجشنبه خواب ديده بودند كه جنازه آقاميرزا جواد آقاتبريزى روى تابوت حركت مى كند، حضرت سيد انبيا صلى الله عليه و آله جلوى جنازه حركت مى كند!

آرى ! طلبه ها،شب اين خواب را ديده بودند صبح وقتى پا شدند براى نماز ديدند سر و صدا افتاده ،متوجه شدند آقا ميرزا جواد آقا مرحوم شده . خلاصه ؛ اينها يك بزرگانى بودند،استثنائاتى بودند.

نماز باران آیه الله خوانساری

نماز باران آیه الله خوانساری


استاد فاطمی نیا: در زمان عالم ربانی، مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیه الله العظمی آقا سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله علیه) به جهت شدت گرما و کمبود آب در قم، از ایشان خواستند که نماز باران بخوانند. ایشان با عده ای مؤمنین می روند و نماز می خوانند.

عده ای از کفار و انگلیسی ها هم که در مسیر مردم را دیده بودند، پرسیده بودند که: اینها کجا می روند؟گفته بودند: برای طلب باران از خداوند و نماز استسقاء می روند! آنها خنده تمسخر آمیزی کرده بودند. هنگامی که آیت الله خوانساری نماز را شروع کرده بودند، در وسط نماز، باران شدیدی گرفته بود که در میان مردم معروف است.

پس از خواندن نماز، کسی از ایشان پرسیده بود که: آیا شما نمی ترسیدید که نماز بخوانید و باران نیاید؟! فرموده بودند: نهایتش این بود که دماغ نفسم به خاک مالیده می شد!

نکته ها از گفته ها

فرهنگ امام زمان شناسی/بخش سوم-اشراف خاص حضرت-جایز نبودن اعتراض به عدم حضور حضرت

فرهنگ امام زمان شناسی/بخش سوم-اشراف خاص حضرت-جایز نبودن اعتراض به عدم حضور حضرت

قضیه ای براتون بگم که شنیدنیه، این مطلب را از دو طریق براتون می گم، یکی از طریق مرحوم والدم، یکی هم از طرق یکی از علما که او هم از طرق آیت الله العظمی بروجردی نقل کرده بود، احتیاطا از دو طریق می گم.

در تبریز ما، یک مجتهدی بود به نام آیت الله آمیرزا رضی تبریزی، من اسم اشخاص رو زیاد در منبر نمی برم، اما بعضی وقت ها لازم و واجب است انسان برای واضح کردن مطلب اسم بعضی ها رو هم بیاره، عیب نداره.

ما در مشهد یک آقایی داریم، نوعا همتون می شناسین، آقای سید جلال الدین آشتیانی، معروفه، کتاب های فراوانی نوشته، در عرفان نظری من گمان نمی کنم کسی امروز از او بالاتر باشه، انصافا خیلی وارده، و حکیم هم هست، در فلسفه خیلی وارده، به ما هم مرحمت داره.یک وقت من خدمت ایشون بودم اسم آمیرزا رضی آمد، خیلی تجلیل کرد، بعدا در کتاب هاش هم دیدم ایشون رو به عنوان یک استاد بزرگ یاد کرده، این یک.

مرحوم پدرم می گفت که آمیرزا رضی آمد در قم میهمان امام رضوان الله علیه شد، گفت که آمیرزا رضی تبریزی بالا خوابیده بود، امام به زن و بچشون فرموده بودند که:« این شیخ از اون کسانی است که می شود با دلگرمی ازش تقلید کرد.» خیلی حرفه ها که امام همچین حرفی بزنه، یعنی هم علما و هم از نظر تقوا.اساتید فعلی افتخار به شاگردیش می کنن.

مرحوم والدم قریب به این مضامین شاید، نقل کرد که آمیرزا رضی در تبریز در منزلش یک کار بنائی داشت ، اون زمان این داربست ها نبوده، دو سه تا نردبون را به هم می بستند به جای این داربست های حالا، برای این کار نردبان های بسیار بلند کرایه داده می شد، بناء یکی از این کارگرها را فرستاد یکی از این نردبان های بلند کرایه کرد و آورد و بنا شروع به کار کرد، آمیرزا فرموده بودند من دیدم یک کارگر تو این ها هست، آدم مخصوصیه، معمولی نیست، البته قبلا به شما بگم امام زمان نبوده ، امام زمان نعوذ بالله نمیاد یک جا به شکل کارگر دربیاد. اینکه یک چیزی می گیم زود اول کار نگین امام زمان بوده، امام زمان نیست ولی بعضی ها هستند مورد اشرافن، چون بحثمون درباره اشرافه.

فرمودن دیدم این یکم مخصوص به نظر می رسه، گذاشتمش زیره ذره بین ببینم چه کارهایی می کنه، میگه دیدم اول ظهر، کارگرهای دیگه می رن ناهار می خورن، یه سایه ای پیدا می کنن یه لمی میدن، این اول ظهر قبل از هرچیزی نماز می خونه، میگه آمدم یک روزی نمازش رو تماشا کنم، میگه گفت «الله و اکبر»،
تمام موهای بدنم راست شد، میگه حمد می خوند پوست بدنم جمع می شد، خدایا این کیه؟ چرا اینجوریه؟، دنبال بهانه ای بودم تا با این حرف بزنم، بهانه ای گیر نمی یومد، تا اینکه بنا به او گفت برو این نردبان رو پس بده، نردبان رو برد داد، من می دانستم نردبان رو از کجا گرفته، رفت و برگشت یک ربع راه بود، این ولی نیم ساعت طول داد، گفتم این بهانه خوبیه، حالا می تونم با این حرف بزنم، گفتم پدرجان بردن این نردبان یک ربع زمان می بره، چرا شما نیم ساعت طول دادی؟ گفت که نردبان بلند بود، اگر تند می رفتم می گرفت به دیوارهای مردم، مدیون می شدم. آهسته رفتم که به دیوارهای مردم نگیره و مدیون نشم. 

گفتم خوب شما باید از من اجازه می گرفتی، اینو می بردی. میگه خیلی با متانت گفت درسته شما صاحب کاری، ولی اجازه ما دست شما نیست، دست بناست، ما دستورمسقیم از شما نمی گیریم. بنا میگه گچ درست، آجر بیار،فلان کار رو بکن، شماکه نمی گی.

ما دیدیم، بهانه برید دیگه، چیزی نموند. گفتم خوب این یه طرف، نماز که می خونی، شما ساعت چهار پنج تعطیل می شین، سه ساعت مونده به غروب، چرا در وقت من نماز می خونی؟ برو در وقت خودت نماز بخون.

گفت اینو که گفتم، این آیه رو خوند:«وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»

میگه اینو که گفت، زانوهام لرزید، مالک خودم نشم، نشستم گفتم آقا ببخشید، این ها بهانه بود، حالا بگو ببینم امام زمان کجاست؟

گفت امام زمان تا یک ساعت پیش در شهر شما بود! یک ساعته شهر رو ترک کرده.

گفتم من چی کار کنم، میتونم ببینمش؟

گفت به قدری به خودت برس، حضرت میاد سراغت.

البته آمیرزا رضی نگفته بود، ولی ظاهرا می شود گفت که آمیرزا رضی هم بالاخره با تشرف
از دنیا رفت. چون گفته بود حضرت میاد سراغت، دیگه وعده دروغ که نمیدن، گفته بود یه قدری به خودت برس، حضرت میاد.

آقا میرزا رضی فرموده بودن که اومدم بگم آخه تو کی هستی؟ خونت کجاست؟ دیدم هیچی نیست، ماجرا تمام شد.

تمام شد قضیه، ماموریت داشته بیاد اونجا، دو تا آجر اینطرف اونطرف کنه، یک نظر کرده امام زمان بوده. که بعضی از این ها شاید یک سال یا بیشتر خودشونو نشون ندن،این ها دیگه دکون باز نکردن مثل بعضی ها که، میاد میگه رابطه مستقیم با حضرت دارم! در حالی که نماز صبحش قضاست! الحمدلله اطلاع دارم که می گم، واجباتشو انجام نمی ده،احمق میاد میگه رابطه مستقیم دارم.


یک روز گفتم ای بیچاره بدبخت روسیاه، اگه دو نفر بیشتر بهت بارک الله گفتن، این بارک الله گفتن ها به قبرت می ره؟! حشرتو روشن می کنه، بیچاره آخره عمرته، ای بدبخت.

ما بعضی هامون حاضریم برای بارک الله، آفرین، دینمون رو بدیم، حواستون باشه. بارک الله آفرین اینقدر عزیز شده؟! آدم اسم امام زمان رو بیاره، دروغ بگه، قسم دروغ می خوره! 

گفتم فلان گرفتاری کی حل می شه؟ یه قسمی خورد که من جرات نمی کنم بگم، خدا زلیلش کنه، یک قسم غلیظ راجع به حضرت خورد، گفت شصت و چهار روز دیگر حل می شود. از اون تاریخی که گفت، گذشت، مشکل که حل نشد هیچ، غلیظ تر هم شد.

بنا بر این در فرهنگ امام زمان شناسی یک اصل این است که در علائم ظهور خیلی دست به عصا باشیم. یک اصل این است که خیال نکنی عوامانه باید برخورد کنی. ممکن است امام زمان از تو راضی باشد، صلاحت نباشه امام را ببینی، واگذار کن به اون ها.

امام زمان دیدن دعا نداره، این دیگه خیلی عوامانه فکر کردنه، کدوم دعا رو بخونم امام زمان رو ببینم؟! بابا خودتو باید درست کنی، مسئله ریشه ایه.

اگه خودتو درست کردی، یا می بینی یا مورد اشراف خاص می شی، اگه مورد اشراف خاص بشی، دیگه چی می خوای، تو یک نفر رو پیدا کن مورد اشراف خاص باشه، نشون بده اونو به من؟! خیال می کنی به این سادگیه؟! کسی مورد اشراف خاص حضرت باشه، ازش کرامت سر می زنه، کرامت هم سر نزنه، لااقل گناه نمی کنه.

این فرهنگ خیلی مفصله، چند تا اصله که دو تاشو تونستیم بگیم، یک اصل دیگه هم می گم و اون این است که، هیچ گونه شکوه و اعتراض نصبت به عدم حضور حضرت، جایز نیست.

این ها که خوبن، گل سرسبدن، بدها رو کار نداریم اون ها به یاد امام زمان نمی افتن، این خوب ها هیاتی ها، مسجدی ها، مقدس ها، این ها بیست و چهار ساعت این کار ممنوع را مرتکب می شن.

اینجوری می کنه، آخه قربونش بشم، ظلم از این بیشتر،س چرا نمیاد؟! ظلم و کشت و کشتار رو می بینه میگه قربونش بشم، پس چرا نمیاد؟! این حرف ممنوعه!، منتها نگفتن به مردم، نگفتن دیگه من چی کار کنم.

در یک دعای عزیزالقدری که از یک جاهایی رسیده و اسراری دارد، که سیدبن طاووس رضوان الله علیه می فرماید خدا اسرار اون رو بر سینه ما باز کرده، و اون دعا رو در جمال الاسبوع آورده، امام معصوم می فرماید، قریب به این مضامین که:« اللهم جعلنی ممن لا یقول ما بال ولی الامر لا یظهر، اللهم جعلنی ممن لا یقول لم و بم و کیف»

«منو قرار بده از اون هایی که نمی گن چرا امام زمان نمیاد، منو قرار بده از اون هایی که نمی گن چرا به چه سبب، چگونه»

ولی خداست، حجت خداست، خودش می دونه کی باید بفرسته، میگه چرا آقا نمیاد، مگه تو کاره ای هستی تو این دستگاه؟! 

فقط فرمودند: ماموریت شما ابن است که برای فرج آقا زیاد دعا بکنید.

این دعای «اللهم کن لولیک» روایتش این هست، می فرماید: هر وقت، در هر وقت عمرت یادت اومد اینو بگو، لخت هم نگو، حدث دارد که اول حمد و ثناء خدا را بجا بیارید، بعد صلوت بر پیغمبر و آلش بفرستید، بعد بخونین.

قبل از «اللهم کن لولیک» یک صلوات همیشه ذکر می کنیم، بعد مدح و ثناء بگو، بگو یا ارحم الراحمین، الحمدلله رب العالمین، یا اکرم الاکرمین، یه چیزی از این چیز ها بگو، روایت می فرماید لخت نگین.

حالا همه با هم این دعا را بخوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ

صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ

وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً

وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

پایان

فرهنگ امام زمان شناشی/بخش دوم-اشراف خاص حضرت

فرهنگ امام زمان شناشی/بخش دوم-اشراف خاص حضرت


حضرت چگونه غلبه می کند بر این اسلحه؟ ما چه می دانیم، اگر واقعا توفیق داشتیم، موندیم، حضرت تشریف آوردن، اینها رو می فهمیم.

یک بحث های خیلی بیمزه، مثلا میگه امام زمان زن و بچه داره؟ می گم آخه به تو چه، فرمودند: «اسکتوا عما سکت الله»  از هر چیزی که خدا و اولیائش ساکت شدند، شما هم ساکت بشین.یک روایت متعرض نشده که امام زمان زن و بچه داره، من چرا باید فضولی کنم! چرا باید حرف بزنم! 


مثلا همین کتاب جزیره خضرا، من نگاش نکردم، ولی این غلط انداز منتشر شد.این اصلش ماله یک عربیه، من اصلشو دیدم، من از این غلیظ تر دیده بودم تا حالا، سی ساله تو کتابخونم دارم، نه منتشر کردم، نه ترجمه کردم.

یک نسخه بیشتر هم در ایران نیامد، اون کتاب فروش عرب مرحوم شد، اونو داد به من، هر کس بود تا حالا یک دکونی باز می کرد، از این یک نونی می خورد. ما زهر مار بخوریم از این نون ها نمی خوریم! چرا با آبروی امام زمان بازی کنیم! 

نوشته متندی پسر امام زمان بود، دلیل هم آورده، خودشو کشته، روی کتاب هم نوشته اول بخونین بعد قضاوت کنین، یعنی خواسته محکم کاری کنه، از همون اول خواسته بگه من راست می گم، در صورتی که همش مزخرفاته! ببینید می شه یک دکون باز کرد، یک دکون دو نبش! پناه بر خدا، وای از شیعه ای که بخواد از آبروی امام زمانش استفاده کنه و بازی کنه و دکون باز کنه!

حالا من درباره کتاب جزیره خضرا حرفی ندارم، نه رد و نه قبول، چیزی که نخوندم حق ندارم نظر بدم.
مرتب جوون ها مراجعه می کنن که کتاب های فلان آقا چه طوره؟ بخونیم یا نه؟ من که وقت ندارم این ها رو نگاه کنم، ما یک طلبه ای هستیم، یک کارهایی که انجام می دیم، کتاب هایی که باب موضوع کارمون هست به اون ها نگاه می کنیم.شما به اصول بچسبید، فلان آقا مثلا نوشته استاد من حضرت رو دیده، خدا پدرشو بیامرزه، پدر استادشم بیامرزه!، خودت برو جلو، خودت زحمت بکش، بارها و بارها عرض کردم که عوامانه با مسئله امام زمان برخورد نکنین، که بگین من پا می شم میرم جمکران، حتما می خوام حضرتو ببینم، نه بابا ممکنه مصلحتت نباشه ببینی، مگه دست توئه؟ 

شما مسائل امام زمان رو با چی قیاس می کنین؟ با بقالی و عطاری خیابون، با این چیزهایی که معمولیه؟! مسائل مربوط به امام زمان مربوط به آسمانه، مربوط به اون عالم دیگره، هر کس رو صلاح بدونن، بارها گفتم، ببینین این معادل یک ماه منبره، که آدم که توبه کنه، انابه کنه، شیعه پاکی بشه، یا حضرت رو می بینه یا اگر مصلحتش نبود، حضرت روش اشراف خاص پیدا می کنه.

اشراف خاص بسته! کلاهتو بنداز آسمون! من می گم اشراف خاص، شما چی می گین؟! گفت که: گفتم به کام وصلت، خواهم رسید روزی؟، گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی! این زبانه حاله کساییه که بهشون اشراف خاص پیدا می شه! اشراف خاص!

اشراف عام رو حضرت روی همه داره، اشراف عام رو آمریکا هم داره، روی اروپا هم داره، شرق، غرب، امام زمان بر همه این ها اشراف داره، اما اشراف خاص.

ای خدا من لایق نیستم با این جوون های نورانی حرف بزنم! اشراف خاص که پیدا بشه، می گردوننت!، دستتو می گیرن می برن اینور، اونور، هر کجا که باید بری! بله، روایت داریم فرمود: «عرف موصوله و مفصوله» می فهمه با کی بپیونده، با کی ببره.

آشیخ رجبعلی خیاط، از این طرف تهران، اذان ظهر، پاکت پول دستش، دویده بود تا سلسبیل، پیرمرد، همینطور عرق می ریخت، یک نفر بدهکار بود، طلبکار ها آمده بودند، دیگه می خواستند خونشو خالی کنن شاید همون لحظه رسید، آقا پولو بگیر، آقا از کجا فهمیدی؟! حالا بعدا صحبت می کنیم! معلوم شده به اشاره حضرت بوده! یک شیعه خالص، دارن خونشو می ریزن بیرون، از اون سر تهران دویده بود اینور!

من گفتم اشراف خاص، دست کم نگیرین اشراف خاص رو،اشراف خاص یعنی حضرت روی آدم ذره بین می اندازه، این ذره بین انداختن های حضرت عجیب غریبه!، یعنی اصلا با حساب کتاب های ماها هیج جور در نمیاد.

یک شیخی بود قم، اسمشم نمی گیم روحش ناراضی میشه، از دنیا رفته، این شیخو من شاید دویست مرتبه دیده بودم،طلبه های دیگه، همه، اون سالهایی که ما قم بودیم خیلی ساده این شیخو می دیدیم. ترک هم بود، ولی خدا شاهده گمان نمی کردیم این چی باشه، اقا بعدا فهمیدیم، وای برما این که از دست ما رفت، حضرت شبها تشریف میاورده منزلش! 

اشراف خاص به اون غلیظی، آقا ما فکر می کردیم چطور شده آخه تو این همه مجتهد، ملا، عارف ادم های خیلی بزرگ، یک شیخ مورد این اشراف قرار گرفته، با حساب هایی که ما داریم جور در نمیاد.

یکی نفر از علماء اعلام از مجتهدین، ایده الله، که الان در قید حیاته، شاید قریب به این مضامین فرموده باشد که ما طلبه بودیم، مدرسه ای که توش زندگی می کردیم برق نداشت، یک خادمی داشت این مدرسه، میگه ما دیدیم این خادم مثل اینکه، از دیگران یک سر و گردن بالاتره، میگه یک حالتی داشت می آمد ابتدا به ساکن در حجره طلبه هاف می گفت هر کس ، هرچی می خواد به من امر کنه، یک طلبه می گفت من یک قالب یخ می خوام، اون یکی می گفت من ماست می خوام، می دوید! با یک بشاشتی دوباره می آمد می گفت شما چیزی نمی خواین ؟! 

سلوک هرکس یک چیزیه، چی بگم آخه، من رو وادار نکنین یک چیزهایی بگم! گفت «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» سلوک خیلی عجیبه، یک عده خیال می کنن، سلوک فقط اینه که، ادم بره فلان جا، نه یک وقته که یکی سلوکش دل خوش کردنه، دو سه تا دل خوش کن، این دلها که حامل ولایت حضرت شاه ولایت امیرالمونینن هر کدوم یک کعبه ای هستند
، دو سه تا کعبه روزیته، با گلاب بشور، دیگه چی میخوای! اگه می تونی ، نمی تونی کار دیگه بکن، «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق»

به هر حال اون مجتهد فرمودن که ما یک شب بر حسب عادت اومدم پایین به این خادم یک چیزی بگم، حجره خادم هم در ورودی مدرسه بود، میگه نگاه کردم دیدم حجره این خادم به گونه ای روشنه، همچین روشنائیی از این قماش ما ندیدیم! میگه اومدم برم ببینم چه خبره؟! به نصف حیاط که رسیدم، پاهام کاملا از حرکت افتاد و زبونم بسته شد!، اومدم داد بزم مثلا آی مش فلان، دیدم قدرت تکلم هم ندارم ، یک سانتی متر نمی تونم برم جلو، گفتم ببینم برگشتن ممکنه دیدم برگشتن ممکنه، برگشتم حرف زدم دیدم زبونمم بازه، دوباره رفتم به طرف حجره، دوباره پاهام گرفت زبونم هم بسته شد! دو سه دفعه امتحان کردم، دیدم نه نمیشه، ایستادم نور حجره خادم خاموش شد، خاموش که شد دیدم هم پاهام باز شد، هم زبونم، رفتم در زدم، دیدم بله خادم نشسته نوری هم دیگه نیست غیر از نور معمول اجاق، خادم گفت سلام ، کاری چیزی داری، گفتم نه هیچ کاری ندارم، فقط باید بگی قضیه چی بود؟ دیدم این بیچاره مثل اینکه دور خودش می پیچه، که چی بگم؟

گفتم من ولت نمی کنم، من یک طلبه ایم بالاخره، ما هم درس می خونیم این چیزهارو بفهمیم، باید بگی، گفت قسمت می دم به خدا، دو تا شرط هست بپذیر، تا بهت بگم، گفتم می پذیرم، گفت اول اینکه اونطور که به من امر و نهی می کردی برو یخ بخر، برو زغال بخر، این امرها رو بکن و قطع نکن، قول میدی؟ گفتم چشم.(آخه اون یخ بخر، ماست بخر روزیه اون بوده! می دونین که این ها روزیه، گفتم که منو وادار نکنین یک چیز هایی بگم! شما جوان های بافضلی هستین، همه چیزو الحمدلله می دونین.) این یک شرط، شرط دوم اینکه من تا زنده ام به کسی نگو، گفتیم چشم. قول دادم آقا لله علی چشم. میگه وقتی مسئله تمام شد، گفت: آقا گاهی برای احوالپرسی من تشریف میارن.

پایان بخش دوم

وبلاگ سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا

اخلاص و بزرگواری حاج شیخ عباس قمی (ره)

اخلاص و بزرگواری شیخ عباس قمی (ره)




استاد فاطمی نیا:

آقای حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه وقتی کتاب منازل الاخره را نوشته بود، یک مسئله گویی آن را قبل از نماز در حرم مطهر می خوانده است، پدر ایشان اهل علم نبوده است، مغازه نانوایی داسته است. روزی می آید و می گوید: شیخ عباس شبها بیا حرم، شیخ حسین مسئله گو کتابی به نام منازل الاخره را می خواند، بیا گوش کن تا بفهمی! ایشان هم فرموده بود:دعا کنید تا بفهمم! تا زمانی که پدرش زنده بود یک بار هم نگفت آن کتاب را من نوشته ام، تا پدرش خجالت نکشد.

نکنه ها از گفته ها/جلد اول

پانویس:

1-شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح الجنان

2-کتاب منازل الاخره همان طور از اسمش پیداست درباره منازل سفر آخرت است، از زمان احتضار تا مراحل قیامت، چگونگی این مراحل و کارهایی که موجب سخت شدن و آسان شدن هر یک از این مراحل می شود، در این کتاب آمده است. کتاب تاثیر گذاری است، توصیه می شود حتما این کتاب را بخوانید.

تحريف تصريحات ابن ‌عربی درباره امام زمان (عج)

تحريف تصريحات ابن‌ عربی درباره امام زمان (عج)

آیت الله سيدعبدالله فاطمي‌نيا در سخناني در نشست خبري جشنواره بين‌المللي آخرين منجي، از تحريفات وارد شده در برخي متون اسلامي درخصوص امام زمان(عج) پرده برداشت. 

به نوشته جام جم، استاد فاطمي‌نيا با بيان اين‌كه در مساله عام مهدويت بين شيعه و سني هيچ اختلافي نيست، گفت: در زمينه بحث خاص و تطبيقي مهدويت نيز بسياري از دانشمندان اهل سنت به همان كيفيتي كه ما درباره امام زمان(عج) معتقديم، اعتقاد دارند و اگر نام علماي سني كه به اين اعتقاد استوارند ذكر شود، به كتابي ضخيم تبديل مي‌شود.

استاد فاطمي‌نيا اضافه كرد: متقي هندي كه كتاب «كنزالاعمال» او مرجع و منبع اهل سنت است، خود كتابي مستقل با نام «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» نگاشته است و حتي برخي علماي اهل سنت پا را از اين هم فراتر گذاشته و گفته‌اند ما امام زمان(عج) را زيارت كرده‌ايم.

ایشان افزودند: عالم برجسته اهل سنت شيخ عبدالوهاب شعراني در كتاب «الميزان الكبري» با بيان خصوصيات حضرت صاحب‌الامر(عج) مي‌گويد كه زمان ولادت وي نيمه شعبان سال 255 هجري است و ادامه مي‌دهد كه: وهوحي الموجود باق حتي الان يعني به زنده بودن ايشان تصريح مي‌كند.

آیت الله فاطمي‌نيا درباره تصريحات ابن‌عربي عارف بزرگ اسلامي درخصوص حضرت حجت(عج) گفت: در فتوحات مكيه جايي كه او درخصوص امام زمان(عج ) صحبت مي‌كند، مي‌گويد كه او كسي است كه دنيا را پس از پر شدن از ستم پر از عدل و داد مي‌كند و اگر يك روز از دنيا باقي مانده باشد، آنقدر طولاني مي‌شود تا او ظهور كند.

وي اضافه كرد: در تمام نسخه‌هاي اخير اعم از چاپ 8 جلدي 130 سال پيش در مصر، چاپ 4 جلدي شيخ عبدالغني نابلسي در سوريه و چاپ 5 جلدي كشميري در مصر پس از ذكر اين عبارت فقط نوشته شده است كه: من ولد فاطمه رضي‌الله عنها.

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: شيخ عبدالوهاب شعراني عالم مصري قرن نهم كه به گفته خود به نسخه اصلي فتوحات مكيه دسترسي داشته، در تلخيصي كه از اين كتاب با نام «اليواقيت و الجواهر» نوشته است، عبارت صحيح ابن عربي را در اين خصوص آورده است و در آنجا ابن عربي پس از ذكر نام حضرت زهرا(س) تصريح مي‌كند: و والده الامام العسكري(ع) و سپس نام پدران امام حسن عسكري تا امير المومنين (ع)را ذكر مي‌كند.

استاد فاطمي‌نيا تصريح كرد: حتي ابن عربي در ضبط دقيق اسامي ائمه توجه داشته، مثلا آورده است: الامام التقي بالتاء و الامام النقي بالنون.

به گزارش «فردا» محی الدین ابن‏عربی یکی از بزرگ‏ترین عارفان اسلامی است که با آثار گران‏بهای خود، بر عرفان نظری تأثیر فراوان نهاد و بسیاری از عارفان بعدی، از آثار او بهره برده اند.

مهمترین کتاب های وی «فصوص الحکم» و «فتوحات‌ مکّیّة‌» است محیی‌الدّین‌ کتاب‌ «فتوحات‌» را در مکّهٔ مکرّمه‌ نوشت‌، و سپس‌ تمام‌ اوراق‌ آن‌ را بر روی‌ سقف‌ کعبه‌ پهن‌ کرد و گذاشت‌ یک‌ سال‌ بماند تا بواسطهٔ باریدن‌ باران‌، مطالب‌ باطله‌ای‌ اگر در آن‌ است‌ شسته‌ شود و محو گردد، و حقّ از باطل‌ مشخّص‌ شود. پس‌ از یک‌ سال‌ باریدن‌ بارانهای‌ پیاپی‌ و متناوب‌، وقتیکه‌ اوراق‌ گسترده‌ را جمع‌ نمود مشاهده‌ کرد که‌ حتّی‌ یک‌ کلمه‌ هم‌ از آن‌ شسته‌ نشد.

امام خمینی رحمه‏الله در آثار عرفانی خود، از محی‏الدین به بزرگی یاد می‏کند و عنوان‏هایی چون شیخ کبیر، شیخ عارف، بزرگ‏مرد و خُلّص شیعیان امیرمؤمنان علیه‏السلام را به او نسبت می‏دهد و او را به عنوان یکی از بزرگان عرفان می‏ستاید. گفتنی است در مورد مذهب ابن عربی در بین علما اختلاف است و گروهی وی را سنی و برخی شیعه دانسته اند.

آیت الله فاطمي‌نيا همچنین در قسمت دیگری از سخنان خود در نشست خبري جشنواره بين‌المللي آخرين منجي با انتقاد از رواج بي‌توجهي به ادب انتظار در جامعه گفت: ما در اين زمينه درد دل زياد داريم. كسي منكر ديدن امام زمان (عج) نيست و در غيبت كبري هزاران نفر ايشان را زيارت كرده‌اند اما اين به اين معنا نيست كه اين مساله را آنقدر بي‌در و پيكر كنيم كه هركسي مدعي ديدن و رابطه مستقيم با امام زمان(عج) شود.

وي با اشاره به اين‌كه نام نازنين امام عصر(عج) را در هر جا و هر شرايطي نبايد به زبان آورد، افزود: در برخي مجالس مداحان به گونه‌اي نام ايشان را بيان مي‌كنند كه كسر شأن و بي‌ادبي به ساحت ايشان است. متاسفانه همه چيز را به مسخره گرفته‌اند. مجلاتي منتشر مي‌كنند و مطالب ساختگي درخصوص ايشان مي‌نويسند. كسي كه امام زمان‌(عج) را قبول دارد، چگونه مي‌تواند اين همه با شأن ايشان بازي كند؟

آیت الله فاطمي‌نيا اضافه كرد: هر كسي از سر جايش بلند شده قبة ‌العارفين شده است. خدا اسلام را از دست اين قبة العارفين‌ها خلاص كند.

نقل قول از عصر ایران

پای درس استاد فاطمی نیا:خدایا من آمرزیده شده ام یا نه؟

پای درس استاد

خدایا من آمرزیده شده ام یا نه؟


مباحث اخلاقی گلچین شده ، از بیانات استاد فاطمی نیا استخراج شده است که متشکل از عناوینی چون شاد کردن دل برادر مومن، اقاله، ظهور اسم کریم، صداقت در دعا و... می باشد.


*در نهج البلاغه ی امیرالمومنین در خطبه 177 حضرت در آخر خطبه می فرماید: ای مردم خوشا به حال کسی که اشتغال به عیوب خود او را از عیوب دیگران باز دارد. یعنی مشغول بررسی اعمال خودش باشد که من چه عیوبی دارم.

الان ببینید بسیاری اوقات وقتی می نشینیم بیشتر صحبت ها در مجالس و محافل راجع به غیر است و منجر به غیبت می شود. در حالی که کلی حدیث داریم درباره غیبت که غیبت ایمان را کم می کند، مانع استجابت دعا می شود و... خیلی ضررها دارد ولی می بینید حتی بعضی مسجدی ها، حاج آقاها، هیئتی ها، حاج خانم ها و گل سرسبدها هم از این غیبت روی گردان نیستند. نفس اماره است بالاخره.

*گاهی وقت ها آدم شک می کند، خدایا من آمرزیده شدم یا نه؟ این شک بد نیست ولی مادامیکه به حد وسوسه نرسد. اگر این حالت مختصر باشد خوب است. انسان تحریک و تهیج می شود به استغفار بیشتر. اما در بعضی ها به حد وسوسه می رسد. جوانی آمد پیش من گفت: "من همه اش شک دارم که خدا من را بخشیده یا نه!" دیدم نه. این دیگر باید گل گاو زبان بخورد! نباید بگذارید به حد وسوسه برسد. همه چیز باید معتدل باشد.

*سابق بر این در تهران ختم صلوات می گرفتند. حالا نمی خواهیم انتقاد کنیم. بعضی اوقات از حبوبات هم برای شمارش استفاده می کردند. نخود، لوبیا و... چهارده هزار صلوات می فرستادند. آمدند خدمت آقای بهاءالدینی گفتند: آقا چند مرتبه صلوات بفرستیم. فرمودند یک مرتبه. اگر حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صدهزار تا بفرست... .

*آقا بیست دفعه رفته عمره. می گویند بیا دفعه بیست و یکم پول را بده خرج ازدواج یک دختر آبرودار بشود. می گوید نه، نمی توانم. حالا پول را می داد خرج آن دختر چه می شد؟ اجازه بدهید یک حدیث بخوانم ببینیم چقدر ما غافلیم! در حدیث داریم که وقتی مومن می میرد، یک صورت خوش با او وارد قبر می شود( قبلا توضیح دادیم که این قبر، قبر قبرستان نیست. منظور قبر برزخی است.) و با او انس می گیرد. به مومن می گوید: "نترس! من با تو هستم. این آفت های مربوط به قبر برزخی به تو نمی رسد."

تا زمانی که قیامت برپا می شود. مومن را از آتش ها و آفت ها به راحتی عبور می دهد و او را به در بهشت می رساند. مومن می پرسد: تو کیستی؟ خدا رحمتت کند که این همه من را کمک کردی! این جواب را اگر آن آقا بشنود چمدان عمره را می گذارد زمین. (هرچیزی که قداست ندارد. تشخیص قداست با خداست. فردی بود زمان پیامبر در جنگ کشته شد. اصحاب می گفتند شهادتت مبارک! پیامبر فرمود: دست نگه دارید. این مرد شهید راه خر است. در لشگر دشمن خری دیده بود که به طمع آن در جنگ شرکت کرد و در نهایت هم در راه همان خر کشته شد.) حالا آن صورت خوش به مومن این جواب را می دهد: من آن شادی هستم که تو داخل قلب برادر و خواهر دینی خود کردی. عزیز من دل مردم را شاد کن! حالا پول را بده به این سال بعد برو سفر عمره!

* بعضی ها در دعای کمیل فراوان دروغ می گویند. دروغ نه به معنی اخباری ، به معنای تعارف با خدا. می گوید: صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک. ای دروغ گو! تو حاضر نیستی یکی از لذت هایت را کنار بگذاری. یا مثلا در جای دیگر می گوید:" پروردگارا من هر چه تو بخواهی و هر چه بگویی من تسلیمم!" ولی تسلیم نیست. یک باب بزرگ داریم به اسم تسلیم. متاسفانه خیلی از مدعیان فضل و کمال که ادعای تدریس اخلاق دارند تسلیم را حلاجی نکرده اند. این نکته را یادگار داشته باشید هر که را صاحب کرامت دیدید برای تسلیمش بوده. بله؛ می گوید من تسلیمم ولی تسلیم نیست. بعضی ها شعار می دهند. حضرت سجاد(ع) رسید به کسی که دعا می خواند. می گفت: اللهم انی اسئلک البلا و الصبر علی البلا( خدایا از تو بلا می خوام و صبر بر بلا) حضرت فرمود: این چه حرفی است که می زنی؟ پرسید: چه بگویم؟ آقا فرمود: بگو الهم انی اسئلک العافیه و شکر علی العافیه( خدایا از تو عافیت می خواهم و شکر بر عافیت)

*سید بحرالعلوم سخنی دارد که در نماز اگر رعایت شود انسان هیچ وقت به راه کج نمی رود و به دروغ نمی افتد. سید در شعرش می آورد(ترجمه شعر): "در نماز که می گویی ایاک نعبد حذر کن که دروغ نگویی!"
خوب حالا ما که نمی توانیم نماز نخوانیم ولی سعی کنیم کاری کنیم که در این حرف صادق باشیم. البته خدا ارحم الراحمین است. ما از آن افرادی نیستیم که مردم را سرد کنیم. همیشه باید بین خوف و رجا تعادل برقرار باشد. پدرم می گفت اگر بنده ای خواست خودش را برای خدا لوس بکند بهتر است کفه رجا را سنگین تر بکند. البته این به معنای این نیست که بنده جرات گناه پیدا کند. اتفاقا برعکس. بنده اگر بداند رحمت خدا چقدر زیاد است جراتش بر گناه کم تر می شود.

*باید از فرار نعمت ها ترسید. حالا اگر نعمتی را از دست دادی، نه این که عوام بازی در بیاوری، باید با تمام جانت بگویی "یا مقیل العثرات". چند دفعه بگم؟ کجا بگم؟ کنار بگذارید این حرف ها را! این قلعه ها را بشکنید! اقاله یک بحثی است. توضیح اینکه: شما خانه را فروخته ای. پول را هم گرفتی. آمدی می بینی خانم نشسته گریه می کند. می گوید من با این خانه انس داشتم. نزدیک مادرم بودم. عده ای بی انصاف هستند. در تهران فردی خانه فروخته بود بعد پشیمان شده بود. به خریدار گفته بود آقا بیا خانه را پس بده! گفته بود:" بهت می فروشم. از دیشب قیمت ها فرق کرده. پس بده یعنی چی؟" اما بعضی ها اقاله می کنند. می گوید: "آقا عیب ندارد. پولم را بده، خانه را پس بگیر." این را می گویند اقاله. روایت داریم که هر کس با مومنی اقاله کند، خدا در قیامت لغزش هایش را اقاله می کند. اقاله یعنی نادیده گرفتن.

*ما منکر عذاب نیستیم نعوذبالله. ولی این روش خوب نیست که مرتب با عذاب بخواهیم مردم را به خدا نزدیک کنیم. عذاب برای آخر کار است. اصلا بنا نیست کسی عذاب شود. حالا چه و چه می شود که فلان بنده عذاب می شود. از طریق رحمت مردم را زودتر می شود هدایت کرد. شما وقتی بدانید چه خدای خوبی داری، چقدر مهربان است این خدا؛ بدون جهنم می روی نزدیکش.

"ظهور اسم کریم" را اجازه بدهید توضیح بدهم. یکی از اسما خداوند کریم است. یکی از بزرگان می گفت این اسم در دنیا و آخرت ظهوراتی دارد. کسی که ظهور اسم کریم را در آخرت بداند یک جهنم از خجالت برایش آماده می شود آخرش هم می شود بهشتی. و برای این موضوع مثال می آورد. می گوید شما رفتید خانه کسی. استقبال زیاد، همه را بسیج کرد، پذیرایی مفصل، شربت، غذا، آقا حوله بیارم حمام کنید، ماشین هست برویم بیرون بگردیم، برای شب چه می خواهید، کلی احترام و.... بعدا متوجه بشوید صاحب خانه کسی است که در گذشته در حقش بدی کرده اید. همه آن پذیرایی ها و احترام ها در کامتان زهر می شود.

حالا می گوید بنده که می رود در محشر که عالم کنار رفتن پرده هاست، این جا گناه می کرد می گفت بابا ولش کن، می رود آنجا می بیند گناه عجب زشت بوده. می گویند این کارها را تو کردی و ما تو را بخشیدیم. بیا برو بهشت. می گوید اگر این بنده برود بهشت آن نعمت ها را ببیند و آن گناه ها را به خاطر داشته باشد، شیرینی بهشت زهرش می شود. این جا اسم کریم ظهور می کند و تصرف می کند و گناهانش فراموشش می شود تا بهشت تلخ نشود. به این خدا می شود معصیت کرد؟ گناه بنده را از یادش می برد تا بهشت زهر تنش نشود.

سخنان آیت‌الله فاطمی‌نیا درباره عظمت عید غدیر

سخنان آیت‌الله فاطمی‌نیا درباره عظمت عید غدیر
روایت عالِم سنی‌ از فضائل امیرالمؤمنین(ع) / اگر غدیر را نادیده بگیریم، شیعه‌ای نمی‌ماند


بخشی از سخنان استاد فاطمی‌نیا که در محفلی معنوی درباره عید غدیر و فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: 


آیت‌الله فاطمی‌نیا با تاکید بر گستردگی فضائل امیرمؤمنان (علیه السلام) بیان داشت: «فضائل امیرالمؤمنین بی حد و بی حساب و حیرت آور است. کتابی است به نام «الفردوس» که مؤلفش از حفاظ بوده است. ـ ذهبی یکی از علمای متعصب سنی است که یک تذکره الحفاظ سه جلدی نوشته است. حافظ به کسی می‌گفتند که چند ده یا چند صد هزار حدیث با سندهایشان حفظ کرده باشند. این افراد این قدر تعدادشان زیاد بوده که تذکره برایشان نوشته شده است. به صاحب «الفردوس» که می‌رسند می‌گویند: «قال سید الحفاظ»؛ یعنی در میان این همه حافظ، او سید الحفاظ بوده است. ـ ایشان که سید الحفاظ و سنی هم بوده، در الفردوس نوشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی، اگر جنگل‌ها قلم شود، دریاها مرکب شود، جن و انس نویسنده و حسابگر شوند، باز هم فضائل تو تمام نمی‌شود. توجه کنید که این را پیامبر خدا می‌گوید؛ پیامبری که «مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى‏» (1)، یعنی هر آنچه بگوید وحی است.



این استاد علوم اسلامی و عرفانی، با ذکر آیاتی از قرآن مجید عنوان کرد: «در قرآن می‌خوانیم: «قُل لَو كانَ البَحرُ‌ مِداداً لِكَلِماتِ رَ‌بّي لَنَفِدَ البَحرُ‌ قَبلَ أَن تَنفَدَ كَلِماتُ رَ‌بّي وَلَو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً»(2) به این‌ها بگو که اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریا تمام می‌شود قبل از اینکه کلمات پروردگارم تمام شود [هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!]. در آیه دیگر می‌بینیم: «وَلَو أَنَّما فِي الأَر‌ضِ مِن شَجَرَ‌ةٍ أَقلامٌ وَالبَحرُ‌ يَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أَبحُرٍ‌ ما نَفِدَت كَلِماتُ اللَّـهِ» (3) و اگر هرچه جنگل باشد [همه درختان روی زمین] قلم شود، یک دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریا هم کنارش باشد [به آن افزوده شود]، بازهم [اینها همه تمام می‌شود ولی] کلمات خدا تمام نمی‌شود.»
به گزارش فردا، ایشان در ادامه افزود: «ما نمی‌دانیم فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه ارتباطی با کلمات خدا دارد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید که دریا مرکب شود و تمام انس و جن هم مرکب شوند باز هم فضائل تمام نمی‌شود. باید خدا را شاکر باشیم که این آقا را دوست داریم و او را امام می‌دانیم.»

استاد فاطمی‌نیا، با برشمردن اعیاد اسلامی تصریح کرد: «عید الله الاکبر ـ بزرگترین عید خدا ـ عید غدیر است. اگر غدیر را نادیده بگیریم، شیعه‌ای نمی ماند. بنابراین روز عید غدیر را قدر بدانید که این‌ها نفحات الهیه است و باید از آنها استفاده کرد.»

_ _ _ _ _

(1): سوره مبارکه، آیه 3 و 4
(2): سوره مبارکه کهف، آیه 109

(3): سوره مبارکه لقمان، آیه 27

منبع:فردانیوز

سخنان آیت الله فاطمی نیا در مراسم سالگرد آیت الله بروجردی

آیت الله فاطمی‌نیا:
آیت‌الله بروجردی جمع بین علم و معرفت بود




گزارش فارس از سخنان استاد در این مراسم:

حجت‌الاسلام والمسلمین سید عبدالله فاطمی‌نیا در مراسم گرامیداشت پنجاه و سومین سالروز ارتحال آیت‌الله بروجردی که پنجشنبه شب در مسجد اعظم قم برگزار شد اظهار کرد: انسان در این جهان بین دو عالم ملک و ملکوت قرار دارد.

وی با اشاره به معنای قلب در وجود انسان افزود: برخی از حکما آن را عاملی لطیف و الهی می‌دانند که موجب تفاوت انسان و حیوان می‌شود و مقصود از قلب در قرآن کریم نیز باطن وجودی انسان است.

این استاد برجسته حوزه علمیه گفت: شکی نیست که همه انسان‌ها دارای باطنی درونی هستند و احادیث فراوانی نیز وجود دارد که می‌گویند خداوند قلب و باطن درونی انسان را به هر سویی که بخواهد می‌گرداند.

وی با بیان اینکه باطن انسان به طور دائم بین عالم ملک و ملکوت در حرکت است عنوان داشت: آدمی نیازمند توجه به هر دو این جوانب بوده و باید به هر دو مسئله توجه داشته باشد.

فاطمی‌نیا ادامه داد: پیامبران الهی هم به جنبه ملک و هم به جانب ملکوت توجه داشتند در حالی‌که برخی از انسان‌ها تنها عالم ملک را در نظر داشته و به مادیات می‌پردازند و برخی دیگر نیز در این میان سرگردانند.

استاد برجسته حوزه علمیه با بیان اینکه برخی از انسان‌های خاص در صدد هستند که دیگر افراد بشر را از این سرگردانی نجات دهند ابراز کرد: انبیای الهی مربیان مردم هستند و فلسفه نزول آنها نجات انسان‌ها از سردرگمی است.

وی فلسفه قیام امام حسین(ع) را نیز رهانیدن انسان‌ها از سرگردانی و تحیر دانست و افزود: این مسئولیت و رسالت سنگین اکنون بر دوش علما و مراجع تقلید است که حق زیادی بر گردن همه ما داشته و در این راه سختی‌ها و زحمات فراوانی متحمل شده‌اند.

فاطمی‌نیا خاطر نشان کرد: شخصیتی چون آیت‌الله بروجردی از جمله کسانی بود که در زمان خود به درجه اعلم من فی الارض رسیده بود و ابعاد وجودی بسیاری می‌توان برای ایشان برشمرد.

این استاد اخلاق با اشاره به فقاهت و مرجعیت آیت‌الله بروجردی گفت: این عالم وارسته فقیهی جامع الشرایط بود و در علوم منقول نیز صاحب نظر محسوب می‌شد.

وی ادامه داد: آیت‌الله بروجردی در علم رجال نیز دارای تالیفات و آثار فراوانی است به طوری که می‌توان وی را دریایی از این علم دانست.

فاطمی‌نیا با بیان اینکه همه این علوم زمینه عبودیت و بندگی بیشتر را فراهم می‌کنند اظهار کرد: آیت‌الله بروجردی در مرحله تعبد و عبودیت نیز دارای مقامی رفیع بود.

استاد حوزه علمیه بیان داشت: تاریخ تشیع بسیار درخشان است و علمای زیادی در طول سال‌های پس از غیبت در میان پیروان اهل بیت(ع) به وجود آمدند اما در این میان برخی افراد دارای دو ویژگی علم و معرفت در کنار هم بودند که آیت‌الله بروجردی یکی از این افراد محسوب می‌شود.




گزارش abna.ir از سخنان استاد در این مراسم:

موضوع سخنرانی استاد فاطمی نیا "سرگردانی انسان در عالم و راه علاج آن" بود و اظهار داشت:ما معمولا سرگردان در ملک و ملکوت هستیم. این سرگردانی خصوصا برای جوانان هست و یکی باید دست ما را بگیرد لذا یک نفر را می خواهیم که ما را از این سرگردانی در بیاورد.

وی سپس با اشاره به نقش رهبران دینی در هدایت انسانها گفت: آن که ما را از این سرگردانی نجات خواهد داد کسی نیست جز علماء و مراجع تقلید. علماء و مراجع در عصر غیبت کبری خیلی زحمت کشیده اند و خیلی حق به گردن ما دارند".

این محقق بزرگ سپس به شخصیت آیت الله العظمی بروجردی به عنوان یکی از این علما و مراجع تقلید پرداخت و گفت: آیت الله بروجردی اعلم من فی الارض بود و به این درجه از علم رسیدن ساده نیست. ایشان به همه ابعاد مختلف علوم اسلامی تسلط داشت و صاحب نظر بود. ایشان در علم رجال یک دریا بودند و آثار زیادی دارند.

فاطمی نیا افزود: ما دانشمندان زیادی داشتیم که در تاریخ تشیع درخشیدند؛ اما یکی از شخصیت هایی که علم و معرفت را با هم جمع کرده بود آیت الله العظمی بروجردی بود.

استاد فاطمی نیا سپس درباره "کرامات علماء" توضیحاتی داد و گفت: وقتی درباره کرامت حرف می‏زنیم یک وقت این کرامات "موضوعیت: دارد و یک وقت "کاشفیت" دارد.

وی افزود: ما نباید آنقدر ساده لوح باشیم که هر کس چیزی از افراد نقل کرد آن را قبول کنیم؛ زیرا این تفریط است. افراط هم این است که بگوییم اصلا کرامت وجود ندارد و آن را قبول نکنیم.

این خطیب شهیر با تأکید بر اینکه قطعا کرامت وجود ارد و نکار کرامات ناشی از بی‏اطلاعی و کم سوادی است به برخی از علمای صاحب کرامت در تاریخ اشاره کرد و گفت: مسأله مهم درباره کسانی که مصدر کرامات بودند این بود که آنان تلاش داشتند معنویاتی را که کسب می کردند حفظ کنند؛ اما ما خیلی ولخرجی می‏کنیم و اگر سحرگاهی موفق شدیم دو رکعت نماز شب بخوانیم فردای آن با یک غیبت و گناه آن را خراب می کنیم. اما آنان که به مقامات و کرامات رسیدند، اموال معنوی خود را خوب حفظ می کردند.

استاد فاطمی نیا در بخش پایانی سخنانشان به جوانانی که در جستجوی استاد برای سیر و سلوک هستند اشاره کرد و اظهار داشت: خیلی ها از من درباره استاد می پرسند که به چه کسی مراجعه کنیم؟ اولاً: این استادان محدود و کم هستند. ثانیاً استادانی که در این زمینه وجود دارند پیر شده اند و کهولت سن باعث شده که ظرفیت پذیرفتن کسی را نداشته باشند.

وی سپس دو توصیه زیر را به علاقمندان سیر و سلوک کرد: 1. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی تضمین فرمودند که هر کس به آنچه از دین می داند عمل کند خدا هم به او آنچه را نمی داند یاد می دهد. لذا «آیت الله العظمی بهجت(ره)» می فرمودند: در مواقعی که استادی یافت نمی شود به یقینیات خود عمل کنید. مثلاً ما می دانیم نباید غیبت کنیم، پس به آن عمل کنیم و از فردا دیگر غیبت نکنیم. 2. تلاش کنید همیشه اموال معنوی یتان را حفظ کنید و کارهای خیر و مستحبات و اعمالی که انجام می دهید را با گناه و معصیت نابود نکنید.