گفتگوی استاد فاطمی نیا با روزنامه قدس درباره حيات علمي امام محمد باقر(ع)

گفتگوی استاد فاطمی نیا با روزنامه قدس درباره
حيات علمي امام محمد باقر(ع)
(در سال هشتاد و نه)



*مليحه پژمان

ابوجعفر، امام محمدباقر(ع) پنجمين آفتابي است که بر افق امامت، جاودانه درخشيد. زندگيش سراسر دانش و ارزش بود، از اين رو باقرالعلوم ناميده شد، يعني شکافنده دشواريهاي دانش و گشاينده پيچيدگي هاي معرفت. خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت مي نهد و در لحظه هاي تاريک، بر افق زمان مي رويد تا ارزشهاي مهجور و نهان شده در سياهي جهل و جور را، دوباره جان بخشيده و آشکار سازد. اين پيشواي آسماني نيز در عصر حاکميت جور و تشتت انديشه هاي ديني امت اسلام، تولد يافت تا پيام آور معرفت و احياگر اسلام ناب محمدي(ص) باشد.

بر اساس نظريه بيشتر مورخان و کتابهاي روايي، تولد آن امام گرامي در سال 57 هجري بوده است. اين نقل، نشان مي دهد که امام باقر(ع) به هنگام شهادت جد خويش حسين بن علي(ع) در سرزمين طف حضور داشته و سه سال از عمرش مي گذشته است. از آنجايي که جايگاه علمي و سياسي ايشان بسيار ويژه است، بر آن شديم تا از دريچه ذهن و نگاه خطيب توانمند و پژوهشگر برجسته علوم ديني حجةالاسلام والمسلمين فاطمي نيا اين مهم را مورد واکاوي قرار دهيم که در پي مي آيد.

* جناب استاد فاطمي نيا علت رويکرد علمي امام محمد باقر(ع) در هدايت جامعه چه بود؟

دوران حضرت امام باقر(ع)، دوران رونق و گسترش علوم اسلامي بود و دانشمندان و فقهاي بزرگي در عرصه حديث و فقه به منصه ظهور رسيده بودند. امام باقر(ع) در ميان ايشان از جايگاه ويژه اي برخوردار بود. شيخ مفيد يکي از بزرگترين دانشمندان شيعي در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم هجري، درباره موقعيت علمي امام و جلسات درس ايشان مي نويسد: بازماندگان صحابه و بزرگان تابعين و رؤساي فقهاي مسلمان از آن حضرت در مسايل ديني روايت کرده اند. 

امام، اخبار پيشينيان و پيامبران را روايت مي کرد و مردم از او سيره و سنت رسول اکرم(ص) را مي گرفتند و در مناسک حج بر او اعتماد داشتند و تفسير و قرآنش را مي نوشتند و عامه و خاصه، روايات او را حديث مي کردند و دانش کلام او را پاس مي داشتند. همه نويسندگان شيعه و سني، علت ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» و «باقرالعلوم»، دانش فراوان ايشان دانسته اند.

البته اين نامگذاري از طرف پيامبر اکرم(ص) به روايت جابربن عبدا... انصاري صورت گرفته است که ايشان در مورد امام باقر(ع) فرمود: «يَبًقَرُ العلمَ بقراً» يعني علم را به تمام و کمال مي شکافد.

شيخ طوسي بزرگترين عالم شيعي در قرن پنجم، تعداد شاگردان برجسته آن حضرت را 466 تن برشمرده است. ايشان در زمينه مسايل فقهي، مرجع عام علماي حجاز بود. بسياري از فقهاي بزرگ اهل سنت نزد ايشان کسب علم مي کردند.شهرت ايشان در حجاز آن گونه پيچيده بود که ايشان را سيد فقهاي حجاز(بزرگ فقيهان منطقه حجاز) مي خواندند. يکي از علماي بزرگ اهل سنت به نام ذهبي درباره ايشان مي نويسد:«امام باقر(ع) از کساني بود که علم و عمل و آقايي و شرافت و وثاقت و متانت را با هم جمع کرده بود و براي خلافت، شايستگي داشت.»

* شايد به همين دليل از ايشان به عنوان پايه گذار نهضت بزرگ علمي تشيع ياد مي کنند؟

 بله به طور قطع و يقين. امام باقر(ع) در مدت امامت خود، در همان شرايط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهي پرداخت و مشکلات علمي را تشريح نمود و پايه گذار جنبش علمي تشيع شد. 

علاوه بر اين، امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بني هاشم بود و مقام بزرگ علمي و اخلاقي او مورد تصديق همگان بود. رجال و شخصيتهاي بزرگ علمي آن روز، حتي عده اي از ياران پيامبر(ص) که هنوز در حال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مي کردند.

*حضرتعالي به پرورش شاگردان امام هم اشاره اي داشتيد. حضور اين شاگردان در مکتب امام باقر(ع) چه تأثيري در فضاي علمي آن دوران داشت؟ 

امام، شاگردان بسياري در زمينه هاي مختلف تربيت کرد. افرادي چون جابر بن يزيد جعفي و کيسان سجستاني(از تابعين) و فقهايي مانند: ابن مبارک، زهري، اوزاعي، ابوحنيفه، مالک، شافعي، زياد بن منذرنهدي از آثار علمي او بهره مند شده سخنان آن حضرت را، بي واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند. 

همچنين کتب و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبري، بلاذري، سلامي، خطيب بغدادي، ابونعيم اصفهاني و کتبي مانند: موطا مالک، سنن ابي داود، مسند ابي حنيفه، مسند مروزي، تفسير نقاش، تفسير زمخشري و دهها کتاب نظير اينها، که از مهمترين کتب جهان تسنن هم سرشار از سخنان پرمغز پيشواي پنجم است و همه جا جمله: قال محمد بن علي و يا قال محمد الباقر به چشم مي خورد. اما حضرت امام باقر(ع) شاگردان برجسته اي در زمينه هاي فقه وحديث و تفسير و ديگر علوم اسلامي تربيت کرد که هر کدام وزنه علمي بزرگي به شمار مي رفت. شخصيتهاي بزرگي همچون: محمد بن مسلم، زرارَ بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلي، جابربن يزيد، حمران بن اعين و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مکتب آن حضرتند.

پيشواي ششم مي فرمود: مکتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده کردند، اين چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلي. اگر اينها نبودند، کسي از تعاليم دين و مکتب پيامبر بهره اي نمي يافت. اين چند نفر حافظان دين بودند. آنان، از ميان شيعيان زمان ما، نخستين کساني بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخيز نيز پيش از ديگران به ما خواهند پيوست. شاگردان مکتب امام باقر(ع) سرآمد فقها و محدثان زمان بودند و در ميدان رقابت علمي بر فقها و قضات غيرشيعي برتري داشتند.

*امام باقر(ع) از نظر دانشمندان اسلامي چه جايگاهي داشت؟

ابن حجر هيتمي مي نويسد: محمد باقر به اندازه اي گنج هاي پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقايق احکام و حکمتها و لطايف دانش ها را بيان نموده که جز بر عناصر بي بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست که وي را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند. 

* با توجه به تکثر و تنوع مذهبي شاگردان امام باقر(ع)، ايشان در برابر اختلافهاي فقهي گروه هاي اسلامي چه مواضعي داشت؟

اواخر سده نخست هجري و اوايل سده دوم پس از هجرت رسول خدا(ص) زمان پيدايش مشربهاي مختلف مي باشد. در اين ايام، تلاش فقهي اهل سنت اوج گرفت و امام نيز بايد براي پويايي فقه اهل بيت و شناساندن آن به جامعه کوشش مي کرد. بنابراين جنبش فرهنگي شيعه در اين دوران شکل گرفت. امام به صراحت مردم و عالمان را به فراگيري علوم دين از طريق اهل بيت دعوت مي کرد. علما نزد آن جناب حاضر مي شدند و امام نظرات فقهي آنها را نقد مي کرد و بسياري از احکام غلط و انحرافي را اصلاح مي نمود.

اهمیت علم اخلاق

اهمیت علم اخلاق

استاد فاطمی نیا:اخلاق رو هیچ وقت دست کم نگیریم، متاسفانه در زمان ما اخلاق تقریبا یک علم فرعی شده یا مثلا یک علمی که در درجه های بعدی باید باشه، مثلا ما هر درسو می خونیم، میگن فلان کس جمعه ها اخلاق می گه، چرا جمعه ها؟! چرا همیشه نمیگه؟! چرا هر استادی در درس خودش نیم دقیقه اخلاق نمی گه؟! نیم دقیقه اخلاق گفتن کاری نداره، یک وقت دیدی یک دونه نیم سطر سرنوشت یک نفر رو عوض کرد!

تمام دین ما اخلاقه، در همین گذشته نه چندان دور، آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رضوان الله علیه رو میگن عالم اخلاقی، وقتی شرح حالشو می نویسن، می نویسن العالم الاخلاقی، شما ببینید حاج میرزا علی آقای قاضی تبریزی رضوان الله علیه، در متاخرین که ما زیارتشون کردیم آیت الله آقای بهاالدینی، آیت الله آقای بهجت اصلا شما با این اخلاقیون درست، که اخلاق اسلام رو درست فهمیدن، با این ها حشر و نشر بکنید، نشاط پیدا می کنین، می بینین اصلا یک دین دیگری به شما عرضه شده. من خدمت آقای بهاالدینی زیاد رسیدم، شما وقتی با ایشون می نشستین می دیدین که این تعالیم اسلام یک جور دیگری است.

علم اخلاق مهم است، یعنی اخلاق دین ماست، پیغمبر اکرم (ص) می فرماید:
بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. اصلا علت بعثت این است که مکارم اخلاق به مردم برسد. آی مردم ابر و باد و مه خورشید و فلک می چرخند که آدم های نازنینی درست بشن، زبانشون پاکیزه باشه، دیدشون پاکیزه باشه، برای این می چرخن.

علم لدنی ائمه علیهم السلام/طبقه بندی بودن مکتب اهل بیت

علم لدنی ائمه علیهم السلام/طبقه بندی بودن مکتب اهل بیت


یک صحبتی شده بین علماء و دانشمندان که علم لدنی اولا به چه معناست. خب اقتباس این کلمه از قرآن است:

«فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»

این رحمت که اونجا می فرماید بعید نیست تنوین، همون که مفید وحدت میشه، تنوین تنکیر بهش میگن، همون باشد، تنوین «علماً» که قطعا همین است، چون میگه علمی، و سیاق آیه تایید میکند که تنوین «رحمة» هم از اون قبیل باشد، مقصود این نیست که رحمت به او داده بودیم، نوعی رحمت، نوعی علم نوعی تفضل به او شده بود.

«آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»

اقتباس علم لدنی از اینجاست، یعنی هر علمی که بدون واسطه بشر به آدم برسد، اون علم لدنیه، ان شاء الله توضیح خواهیم داد که در مادون معصوم، ممکن است علم لدنی در مرتبه خودش حاصل شود و ممکن است مقدمه آن رو هم بشری فراهم کرده باشد.

در معصوم در حد اعلی فراهم میشه و مقدماتش رو هم خود خدا فراهم میکنه، در جامعه کبیره چی میخونیم، ان شاء الله که مأنوس هستید با جامعه کبیره، تمام علوم انبیاء در زیارت جامعه کبیره است. بترسید از شیاطین انس و جن دورتون نچرخن! چون این سرمایه خیلی بزرگه، ممکنه دور آدم بچرخن که این چیه، چطوره، نه، زیارت جامعه کبیره ذخیره شیعه است. 

در اونجا چی میخونید، میگه «اجتباکم لسره» خدا شما رو برای سرش انتخاب کرده، «وارتضاکم لغیبه» حالا عرض میکنم یک بحثی در مادون معصوم هست و صحبت هم هست درامکانش که اصلا میشه همچین چیزی، بله یک وقت ما بحث درامکان چیزی داریم، یک وقت در وقوعش، این قرآن: 

«آتيناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا»

این وقوعش و امکانش هر دو.

غزالی خیلی متعصبه، نگاه نکنین بعضی جاها نرم شده، وقتی جمع بندی بکنین، خیلی آدم بی گذشتیه در مورد تشیع، با اینکه آدم متعصبیه، یک از علمائی است که درمورد علم لدنی رساله مستقلی نوشته، در اونجا از امکان و وقوع علم لدنی صحبت کرده، مثال هم امیرالمومنین علیه السلام رو زده، یک مثال خیلی زیبا،خیلی عجیبه این اصلا از معجزات امیرالمومنینه، همه باید ثنا گوی او باشند حتی مخالفین، میگوید که اگر ما در وسعت علم امیرالمومنین علیه السلام نگاه بکنین، می بینیم که این قبیل علم ها مقدماتش نمی تونه به دست بشر فراهم بشه،که یک استادی داشته باشه، بشینه وقت صرف کنه، با این چیزها نمی شه، البته در مورد علوم لدنیه ائمه علیهم السلام بنده نمونه هایی یافتم که اعاظم تسنن، اون بزرگانشون اعتراف کردن.

در تسنن یک موجی درست شده، که گذشتشون با حالا هیچ هماهنگ نیست! اینو در حاشیه بگم، یک وقتی منو دعوت کردن برم در هفته وحدت صحبت کنم، و بنا بود که پیش از نماز جمعه هم صحبت کنم، باور کنید که خیلی فکر کردم که برم چی بگم، دیدم یک مشت حرفا قبلا زده شده که اونها کهنه شده، آی قبله مون یکیه، قرآنون یکیه، از اینها دیگه زیاد گفتیم خدا به ذهنم انداخت، گفتم آقایون اهل تسنن من نمیگم شما بیاین شیعه بشین، اگه خواستین شیعه بشین خودتون می دونین، ولی من از شما یک تقاضا دارم و اون این است که یه قدری یه یزرگانتون برگردین، بابا این بزرگانتون غیر از شما بودن آخه!، انقدر فضائل نقل کردن، مطلب نوشتن، عرض ادب کردن، خوب روز به روز داره بدتر می شه و البته می دونین که سلسه جنبان این بدتر شدن ها فقط وهابیته، بنا براین در گذشته اهل تسنن اعترافات به علم لدنیه اهل بیت علیهم السلام زیاد شده، امکانش، وقوعش کاملا بحث شده و این یک بحث مفروغ عنهیه.

علم لدنی در معصوم هم از نظر کماً و هم کیفاً در حد اعلاست، در مادون معصوم اینطور نیست، در معصوم چون این مطلب خیلی قویه، بنده در وایات دقت کردم که ائمه اگر بیان اینو به مردم بگن، که ما همه چیز رو می دونیم، این یک موجی خواهد داشت، بیان نگن، مردم به مقام اهل بیت علیهم السلام جاهل می مونن.

اینه که ائمه علیهم السلام مردم رو ملاحظه کردن تدریجا این حرف ها رو زدن، حالا یک نمونه براتون بگم ، در همون اوایل کافی روایتی داریم که جمعی نشسته بودند، حضرت صادق علیه السلام به اون جمع اجمالا فرمود که ما همه چیزو میدونیم، هرچی که بوده و هست و خواهد بود، بعد قریب به این مضامین دارد که فنظر الیهم فرأی انه قد کبر علیهم یک نگاهی کرد، دید این حرف براشون خیلی سنگین آمد، و حضرت این سخن را به گونه ای تعدیل کرد.

یا مثلا شیخ مفید رضوان الله علیه مطلبی نقل میکند. قبلا بگک که شیخ مفید 0در نقل مطالب دقت فوق العاده داره داره، چیزی که شیخ مفید نقل بکنه این خیلی حرفه، چون بنده دیدم یک چیزهای مسلم را مفید بعضی وقت ها نقل نی کنه، در عین حال نقل می کند که، یک عده دور امیرالمومنین علیه السلام را گرفتن، قریب به این مضامین که یه قدری از اسرار ولایت را یاد بگیرن.

امیر امومنین چی بگه به این ها، حضرت دید که اگه به اینها بگه شما اهلیت ندارید ایها یک بلوائی به پا می کنن. می گن اینم از امیرالمومنین، رفتیم ازش یه چیزی یاد بگیریم دست خالی برمون گردوند، حضرت یک کاری کرد که خودشون بفهمن که اهلیت ندارن، حضرت فرمود: انا الاول انا الاخِر، آقا این ها اسرار نیست که این ها کفره! قرآن می گه : هوالاول هوالاخِر، آقا، این ها  با خشم اومدن برن بیرون، دم در که رسیدن حضرت فرمود: یا باب امسک علیهم، در نذار این ها برن، در بسته شد، جماد از امیرالمومنین علیه السلام اطاعت کرد! برگشتن آقا ما نفهمیدیم، ببخشید دوباره بفرمائید، حضرت فرمود گفتم انا الاول، خواستم بگم که من، اول من آمنم، شما جور دیگه فهمیدین، البته شابد حضرت چیزه دیگ ایه هم میخواسته بگه ها، ولی دیگه مطالب بلاتر از اینها به اینها نمیشه گفت، اولیت خوب یک مراتبی داره، ممکنه انسان از یک بعدی در یک جائی اول باشه، چه اشکالی داره بگیم اون اوله؟!، خدا یک بحثه دیگه است هوالاول،هوالاخِر.

اما حالا مثلا در بدع خلقت که خلقت میخواد آغاز بشه، اگه بگیم که نور رسول اکرم صل الله علیه و آله اول بوده کفر کردیم! حالا نور امیرامومنین علیه السلام هم جدا از نور رسول اکرم صل الله علیه و آله نیست، بگیم اونم اول بوده کفره حالا؟!

اون که میگه تا صورت پیوند جهان بود علی بود، اینو می خواد بگه، انقدر هو میکنن، آقا این چه حرفیه.
چه اشکالی داره حالا، اون که نگفته امیرالمومنین نعوذبالله با خدا، با هم بودن، قبل از خدا بوده، نه بابا تا صورت پیوند جهان بودعلی بود، اینکه شکی درش نیست، مگر که آدم بی سواد باشه در این چیز ها شک کنه. بعد حضرت فرمود: اناالاخِر، هم یک معنیه دیگه داره.

ائمه علیهم السلام دیدن اگر هیچ نگن مردم نادان می مونن، اگر بگن این بلواها به پا میشه، اون وقت بعضی از احادیث رو به عنوان تقیه گفتن آی عزیزان! 

بعضی وهابی زده ها میان بک چیزهایی رو به رخ ما میکشن، آخه احادث علم ائمه اگه دوتا بود، سه تا بود، می گفتم آقا شاید این ضعیفه، اون جعلیه، اما خیلی زیاده، اگه یک وقت احادیثی می بینین که مثلا حضرت می فرماید: من نمی دونم کنیزم کجاست، یا جای دیگه چیز دیگری می فرماید، اینها رو پیراهن عثمان نکنین!، اینها در موارد تقیه وارد شده، اینها گاهی به ضعفا العقول گفته شده.

آخه شما ببینید مکتب ائمه علیم السلام طبقه بندیه، یه عده فکر می کنن العیاذ بالله، زبونم لال مکتب ائمه همش همینه که مابلدیم، نیست آقا، برای  این چیزها نیست!، مکتب ائمه علیهم السلام تو این چیزهایی که ما بلدیم خلاصه نمیشه، ما این ها رو انقدر پائین نیاریم ، خیلی متاسفیم که یک وقت یک نفر رفته یک چند سطری درس خونده، آمده نشسته، اصلا فکر می کنه دیگه علوم اولین و آخرین در سینشه، معرکه می گیره، بیاید ببینیم امیرالمومنین می دونسته تو مسجد قاتلش هست؟! حالا چیه؟ دو خط درس خونده بیچاره! خیال می کنه همه اسلامو در سینه گرفته، حالا صاحب نظره، می خواد حرف بزنه، به تو چی مربوطه اصلا؟! تو اصلا لایق هستی اسم امیرالمومنینو ببری! که حالا چرا رفت مسجد!، به تو چه مربوطه چرا رفت مسجد؟!

آقا این برای اینه که اصلا بعضی از شئون اهل بیت علیهم السلام گفته نشده، اینو به یادگار میگم برای جوون ها، منو دعا کنین، شاید به این صورتی که دارم عرض میکنم در هیچ کتابی نباشه، ببینید، همان طور که اقوال، یعنی گفته های ائمه علیهم السلام محکم و متشابه دارد، آقا افعالشون هم محکم و متشابه داره، بعضی گفته هاشون متشابه، بعضی کرده هاشون هم متشابه، میگن امامه اسوه است، بله قبول دارم در محکمات اسوه است، امیرالمومنین علیه السلام وقتی قاتلش در مسجده، میره ولی منو و تو نمی تونیم بریم، اگه تو قاتلت در مسجد باشه نمی تونی بری، حرامه، ما نمیفهمیم این چیزها رو ممکنه از متشابهات اعمام باشه.

صدمه رو از اینجا دیدیم که اولا یک عدمون مغروریم ، مغرور نشیم آقا خدا یک آب پاکی رو دست دانشمندان جهان ریخته!، من که چیزی نیستم.

« و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»

من دوتا ضرب خوندم فکر می کنم چه خبره حالا! صدمه رو یکی از اونجا دیدیم، یکی هم از اینجا که بعضی هامون طبقه بندی مراتب ولایت رو نمی دونیم، خیال می کنیم همش همینه. تیمم با دو ضربته، نمیدونم فلان چیز فلانه، اصول دینم همینه، همین ها که بلدیم دیگه.

اسلام در اینها خلاصه نمی شه، این ها جزئی از اسلامه. و این است که بعضی ها ظرفیت نداشتند، به اون هایی که ظرفیت داشتندمی گفتند و می فرمودند، جائی صحبت نکنید، آقا بعضی از اینها بودند در جلسه ائمه، یک چیزهایی رو بهشون گفتن، قول دادن که نگن، رفتن به بی ظرفیت ها گفتن به گوش ائمه رسید، لعنتشون کردن، این شوخی نیست. یعنی اسرارو ریختو پاش کردن حتی لعنت داره.

حالا برای اینکه این چیزها برای ما سنگین نیاد، وقتی می گیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها متصل به غیب بوده، امیرالمومنین علیه السلام همین طور بقیه همین طور دو تا راه داره.

یکیش این است که یه قدری به خودمون زحمت بدیم، احادیث فراوانی که معتبر هم هست، برید این ها روببینید.

یکی هم راه دیگه است، ببینید آقا بعضی مسلمات رو نمی شه انکار کرد، بنده خودم شاهد کرامات بعضی اولیاء بودم، بعضی از شما ها هم شاید یک چیزهایی دیده باشین.

آقا یک راهش هم اینه که اگه مقام این ها بزرگ به نظرمون میاد، برامون سنگینی می کنه، شیطان اذیت می کنه، برگردیم به این کوچکترها، آقای قاضی کی بوده؟ مرحوم آیت الله آسید علی قاضی، یک ذره از وجود نازنین صدیقه کبری سلام الله علیها بوده، من یک وقت به تمثال مبارک علامه طباطبائی خیره شده بودم، یه دفه گفتم خدایا ببین این مرد یه ذره از ذرات حضرت زهراء سلام الله علیها بوده، یک قطره از این کوثر بوده، به کجا رسیده؟

امام عززمون یک ذره از ذرات حضرت صدیقه کبری بوده، مگه غیر از اینه، آقا شما می بینین این ها یک عوالمی دارن، الان ما نمی تونیم این عوالم رو هضم بکنیم، وقتی این ها رو هضم کردیم نوبت برسه به امام و پیغمبر!  

آقای قاضی می دونین چند ساله مرحوم شده، قریب پنجاه و چند ساله از دنیا رفته، خوب این پنجاه ساله از دنیا رفته، اون عالم ربانی که خدا توفیقش بده، که هم شما می شناسین هم من می شناسم، که بارها فرمودن، از خودشون شنیدیم، به واسطه شنیدیم، یک روز از روز ها یک تندی ای در منزل به زن و بچه می کنه، یک تندی، پناه می بره به آقای الهی برادر آقای طباطبایی، لب از لب برنداشته آقای الهی میگه، راستی آقای فلانی برات پیامی داشتم ، آقا چیه پیام بفرمائید، این آقا آمده به آقای الهی بگه من تندی کردم به زن و بچه، کاری بکن که این عیب برطرف بشه، آثارش از بین بره، گفت:آقای قاضی رو دیدیم، کدوم قاضی؟ قاضی که پنجاه سال پیش مرحوم شده، آقای قاضی رو دیدم، گفت به فلان کس بگو اگه میخوای راه خدا را بری چرا با زن و بچه تندی می کنی؟!

این مکتب ولایته یعنی یکی از ذرات حضرت زهراء سلام الله علیها پنجاه سال بعد از مرگش، توی خانه شاگردش رو می بینه. اونوقت اگه بگیم حضرت زهرا سلام الله علیها متصل به غیب بوده، این جمله باید سنگین باشه؟! اینها ماله قلت معرفت ماست.