بخش هایی از سخنان استاد فاطمی نیا در شب عاشورای 92

بخش هایی از سخنان استاد فاطمی نیا در شب عاشورای 92

به گزارش عقیق - مراسم عزاداری شب عاشورا با سخنرانی استاد فاطمی نیا در حسینیه سلیمانی محله دروس تهران برگزار شد. در ادامه بخش هایی از سخنان استاد فاطمی نیا را بخوانید: 
 
در زبان عامه مردم مرسوم است که می گویند شب عاشورا شب عزیزی است. نه ،  از این کلمه اجتناب کنید . چون روایات برخلاف این است. شبی که در فردای آن اولیای خدا رابه خاک و خون می کشند چطور می شود گفت شب عزیز. بگویید شب بزرگی است. شبی است که عظمت این ماجرا از عقول ما خارج است. این نهضت ، نهضت بسیار بزرگی بوده که اگر نبود دیگر اثری از لااله الا الله باقی نمانده بود.
 
خیلی مختصر می خواهم ازبرکات نهضت حضرت سیدالشهدا برایتان بگویم. بارها از آن عالم سنی منصف به نام شیخ عبدالله علایری گفته ام که می گوید« هجرت رسول اکرم برای احداث ساختمان دین بوده و حرکت امام حسین(ع) برای محافظت از این بنا. » از این بهتر دیگر نمی شود گفت.
 
در روایت داریم اگر قلم علما به خطا برود، درد ایجاد می کند نه درمان. غزالی با اینکه عالم بزرگی هم بوده در کتاب احیاء العلوم در یک بحث بی فایده ای مطرح کرده که« اگر کسی بگید لعن الله من قتل حسین ایراد ندارد ولی اسم نیاوریم شاید یزید حضرت را نکشته است.» آخر مرد عارف ، مرد بزرگ این چه حرفی است که تو می زنی . به قول معروف انسان گوشت تنش با این حرف می ریزد. این حرف ها اذهان را منحرف می کند. آن هم درباره کسی مثل یزید که منکر همه چیز بود و امام علیه السلام اگر من سکوت کنم علی الاسلام والسلام.
 
بعد در پاسخ به او هم یکی علمای سنی به نام عالوسی در تفسیر روح البیان  یک جناسی درست کرده و گفته : فضلالهم یکاد ان  یزید علی ضلال یزید . جناس خیلی زیبایی است . یعنی آن کسانی که درباره لعنت نکردن یزید صحبت کرده اند نزدیک است که گمراهی این ها بیشتر از گمراهی یزید شود! 
 
بدانید کتب ما ، علمای ما و دانشمندان ما همه از برکت نهضت امام حسین است. خیلی خلاصه بخواهم به جوانان عزیز بگویم این است که یزید می خواست با کشتن سیدالشهدا در دانشگاه دین را ببندند ولی امام حسین (ع) با خون خود و عزیزانش این در را بازکردند.
 
از همان روزهای نخستین شهادت امام حسین(ع) امام سجاد(ع) و عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(سلام اله علیها) به عنوان اساتید دانشگاه دین کار خود را آغاز کردند. تمام این سفر کوفه و شام درس دایر بوده تا رسیدند به مدینه و مستقر شدند.
 
در فضای خفقان مدینه فردی می گوید رفتم خدمت سیدالساجدین(ع) عرض کردم : یابن رسول الله کیف اصبحت؟ چگونه صبح کردید؟
 
جواب خیلی تلخ است .برای این جمله امام سجاد باید خون گریست. حضرت فرمودند :« اصبحنا خائفین برسول الله. صبح کردیم در حالی که به خاطر انتساب به رسول خدا امنیت نداریم. ولی بقیه مسلمین در امنیت به سر می برند» انتساب به پیامبر مثل گناه بوده. اما در آن اختناق مدینه حضرت نهضت علمی به راه انداختند و این نهضت را به حضرت باقر(ع) سپردند. بازهم فضای خفقان بنی امیه بود. حضرت شاگردانی زیادی مثل کمیت را تربیت کردند و این نهضت را احیا کردند.
 
پس از شهادت امام باقر(ع) مدرسه به دست امام صادق (ع) افتاد. آوازه علمی امام صادق در عالم پیچید به نحوی که از سراسر جهان برای کسب علم خدمت ایشان می رسیدند. این مدرسه از عجایب علمی عالم است. ما در دنیا مدارس طب داریم که پزشکان به آن مراجعه می کنند. مدارس اقتصاد داریسم که اقتصاد دان ها به ان رفت و آمد دارند. مدارس فقه را فقها مراجعه می کنند اما مدرسه امام صادق(ع) جامع همه علوم بود. فلاسفه ، عرفا ، فقها ، کلامیون همه و همه گمشده خود را در این نهضت علمی امام صادق(ع) می یافتند. پس از امام صادق نیز بقیه ائمه به سهم خود در گسترش این نهضت تلاش کردند تا رسید به عصر ما که شیخ طوسی حوزه نجف را پایه گذاری می کند.
 
جوانان عزیز حوزه علمیه نجف تاریخ تشکیلش با دانشگاه الازهر همزمان بوده . هردو هم با اندیشه شیعی. دانشگاه الازهر را فاطمیون تاسیس کردند. ازهر مذکر زهراست که به یاد حضرت زهرا (س) هم تاسیس شد. خدا شاهد است من آنچان متعصب نیستم. شما ببینید هر دو مدرسه هزار سال هم سابقه دارند ولی نتایج حوزه نجف کجا و ازهر کجا. اعیان الشیعه سید محسن امین 52 جلد است. نگاه کنید بیشترش مربوط به نجف است. میوه ها و ثمرات حوزه نجف را کسی نمی تواند یکجا جمع کند.
 
نجفی که قاضی و بهجت پرورش داده است. اینها بزرگانی بودند که لب اسلام را فهمیدند. امثال سید مهدی بحرالعلوم ، کاشف الغطا ، شیخ انصاری .
 
همه این برکات و معارف ثمره نهضت حضرت سید الشهدا بوده است. چقدر مدیون ابا عبدالله هستیم. هیچ کاری از دست ما جز همین گریه و عزادرای برنمی آید. خدا انشا الله به ما توفیق بدهد تا حد توانمان به این معارف عمل کنیم.
 
هرچقدر کتاب درباب فسلفه قیام امام حسین (ع) نوشته شود به این جمله نمی رسد. در زیارت اربعین داریم که می فرماید : : «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة» امام حسین (ع) جان در کف نهاد که بندگاتن خدا را از جهالت و گمراهی نجات بدهد.

عظمت مقام پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

عظمت مقام پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

مقام سید انبیاء از عقول ما بشرها خارج است، یعنی مقامی است که بسیار بسیار علم ها و دانش ها باید دست به دست هم بدهند تا این مقام تبیین بشود.

شما نگاه کنید به تعبیر مولایمان امام صادق علیه السلام می فرماید:

«کانت جبرئیل اذا نزل علی رسول الله استاذن منه و قعد بین یدیه کاالعبد»

وقتی که جبرئیل بر پیامبر نازل می شد اجازه می گرفت و مثل بندگان در برابرش می نشست.

باز در حدیث داریم که امام صادفق علیه السلام وقتی می خواست از رسول خدا مطلبی نقل کند، خیلی عجیب است ها، وقتی که می خواست صرفا یک مطلب نقل بکند، وقتی که می گفت قال رسول الله، اسم رسول الله که می آمد، «تغیر لونه» رنگ مبارکش عوض می شد. یعنی از ثقل این اسم، از عظمت این اسم.

امام سجاد علیه السلام در دعای دوم صحیفه می فرماید:

«و الحمد لله الذی مَنَّ علینا بمحمد نبیه دون الامم الماضیه و القرون السالفه»

حمد مخصوص خدائی است که به وسیله پیامبر اکرم بر ما امت منت گذاشته، احسان کرده. چقدر افتخار کنیم که امت این پیغمبریم، درسته در امم گذشته انبیاء بودند، انبیاء همشون عزیزند، عظیمند، بزرگوارند، اما پیغمبر ما آقای پیامبران و سید انبیاست.

قصیده بوسیری رو حتما اقایون شنیدند، شرف الدین بوسیری یک شاعری بوده، شاید در قرن شیشم و اوایل هفتم، این مریض میشه، ظاهرا فلج میشه، و عرض می کند محمد یا رسوا الله من چیزی ندارم به شما بدهم، من یک شاعر هستم قریهه خوبی خدا به من داده، اگر از خدا بخواهید خدا منو شفا بدهد، من یک قصیده ای در مدح شما می سازم، نذر می کند و می خوابد.

شب می بینه حضرت سید انبیاء آمد یک پارچه برد یمانی روی او کشید، از خواب بیدار میشه، می بینه سالم است و هیچ علتی در او نیست، بنابر این به نذر خود وفا می کند و چون حضرت در خواب با برد یمانی از او پذیرائی کرده روی او کشیده، قصیده به نام قصیده برده نامیده شده.

این قصیده ی بسیار بلند و بالایی است و در طول قرون و اعصار مورد تقلید و اختباس شعرا شده، خیلی ها از او اختباس کرده اند.

در اوایلش می گوید که :

فاق النبیین فی خلق و فی خلق   و لم یدانوهو فی علم و لا کره

می گوید: خلقا و خلقا پیامبر اکرم بر تمام انبیاء تفوق دارد و هیچ کدام به او نمی رسند.

خلاصه به شما بگویم این قصیده خیلی زیباست، آخرین نفری که دنبال این قصیده رفته تا اوجایی که من سراغ دارم احمد شوقی بوده، ایشون قصیده ساخته، اسم قصیده رو گذاشته نهج البرده، یعنی این هم نهج قصیده برده است.

احمد شوقی هم کار بسیار تماشائی و فوق العاده ای کرده، می دونید که ایشون، حالا من احتمال می دهم که شیعه باشد، نخواسته بگه،چو یک دیوان نازکی دارد که شاید وصیتش این بوده که بعد از وفاتش چاپ بشه، در او دیوانش که بعد از وفاتش چاپ شده، اونجا یک رد پاهای تشیع دیده می شود، در همون دیوان مفصلش هم که هست، اونجا هم ایشون خیلی ارادت به اهل بیت (ع) نشون داده. 

خلاصه این نشون میده که یا شیعه بوده با نزدیک به شیعه بوده، به هر حال در این نهج البرده اش مطالب عالیه ای آورده خیلی زیبا و دلنشین، از جمله مطالبش این است، می گه که:

اخوک عیسی دعا میتا فقام له   و انت احییت اجیالا من الرممی

میگه اگه برادرت حضرت عیسی اون پیامبر عظیم الشان یک مرده ای را زنده کرد، تو نسل های مرده را زنده کردی. بعد می گه:

جاء االنبیون با الایات فمسرمت

تمام پیامبران معجزه آوردن و لی همه از بین رفته.

الان ما از کجا می دونیم حضرت عیسی معجزه داشته مرده زنده می کرده، حضرت موسی معجزه داشته، قرآن گفته ما فهمیدیم، اونها الان وجود ندارن، چون برای زمان خودشون بودن.

و جئتنا بحکیم غیر منسرمی

تو یک قرآن آوردی که هیچوقت از بین نمیره.

چون نبوت پیغمبر برای همه جهانیان تا آخر دنیاست معجزش هم باید باقیه خالده باشد.

یک بار دیگر جمله حضرت سجاد(ع) رو تکرار کنیم:

«و الحمد لله الذی مَنَّ علینا بمحمد نبیه دون الامم الماضیه و القرون السالفه» 

مقام پیامبر اکرم بالاست، یعنی اولین شخصیت است،دیگه خدا بالاتر از او شخصیتی نیافریده.
و دومین شخصیت عالم هم امیرالمومنین علیه الصلاة و السلام است.


عصر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و مظلومیت حضرت/قطره ای از پلیدی های معاویه

عصر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و مظلومیت حضرت/قطره ای از پلیدی های معاویه


ما برای اینکه به عصر حضرت یک نگاهی بکنیم باید اول در مورد معاصر پلید و منافق و جائر حضرت مجتبی یعنی معاویه یک قدری فکر کنیم.حضرت چه معاصری داشته مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای این است که چه کسانی با این ها طرف حساب بوده اند، خدا شاهد است آدم خجالت می کشد بگوید، اصلا این ها این قدر عرشی بودند، نوری بودند، قدسی بودند که این ها از این که فقط روی زمین بودند، ولو بدون دشمن، هیچ مزاحمی هم نمی داشتند باز هم زجر می کشیدند، این ها اصلا اهل اینجا نبودند، یکی از علمای صاحب دل حرف لطیفی دارد، می گوید: علماء زحمت می کشند که معراج پیامبر را ثابت کنند،یه این ها بگویید، شما اگر می خواهید دلیل بیاورید، دلیل بیاورید که چه طور پیغمبر روی زمین مانده بود. این رو ثابت کنید معراج رو نمی خواد ثابت کنین، خودش اهل اون بالا بوده. 


یعنی این ها براشون زجر بود تو این لباس بشریت آمدند و با ماها سر و کله زدند، اگر دشمنی هم نمی داشتند، همش روی زمین سیاحت می کردند. تا چه برسد یه اینکه دشمن هم داشته باشن ، آن هم چه دشمنی؟ معاویه!

یک قطره از پلیدی های معاویه را برایتان می گویم، تا اینکه عصر حضرت به دستتون بیاد که چه خبر بوده، آقا یک کتابی هست به نام «الاخبارالموفقیات»

این کتاب «الاخبار الموفقیات» کتاب عجیبی است، ظاهرا از جمله کتاب هایی بوده که گم شده بودند، چون چندین کتاب علمی، حدیثی از شیعه و سنی گم شده، که بعضی هاش پیدا شده، بعضی هاش هم پیدا نشده، این هم مثل اینکه گم شده بوده، کتاب «الاخبارالموفقیات» یک از منابع ابن ابی الحدید بوده است، که بر شرح نهج البلاغه خود زیاد از این کتاب استفاده کرده است، بالاخره این کتاب، کتاب عظیم القدریه و ابن ابی الحدید ازش نقل می کنه و در دست نبوده، تا اینکه خدا مرحمت کرده، تقریبا شاید حدوده هیجده سال نوزده سال پیش از این، نسخه کتاب درعراق پیدا شده، این یک چاپ انتقادی شد، چاپ دانشگاهی شد، نه چاپ بازاری، یک چاپ محقق توضیع شد که الحمدلله نسخه ای هم از این چاپ نزد بنده است، که این مطلب را مستقیما از اونجا نقل می کنم، اگر چه ابن ابی الحدید هم نقل کرده باشد.

آنجا می نویسد، چه کسی می نویسد؟ مولفش زبیربن بکار است، باور کنین اسمش که میاد دیگه علماء سنی می خواهند از جا بلند شوند، زبیربن بکار مرد بزرگی بوده، نسابه بوده، مجتهد بوده، فقیه بوده نسب قریشش رو هم من دیدم، تماشائیه، نشون می ده که ید طولا داشته.

خلاصه زبیربن بکار در آن جا می نویسد که، پسر مغیرة بن شعبه
می گوید:

دقت کنید، امیدوارم برای این جوان ها یک سر نخ خوبی باشد، و ببینید حضرت عصرش چه بوده و چرا اینقدر مظلوم بوده، یک وقت می گویند چرا صلح کرده؟ بله عیب نداره اگه می خوای متوجه بشی، برو مطالعه کن نوشته شده زحمت کشیده شده، اما بنایت بر این نباشد که اگر نفهمیدی چرا، برایت یک ایرادی باشد، امامه، معصومه، حجت خداست متصل به غیبه، چرا نداره اصلا، صلح کرده که کرده، این چراها را خیلی کشوندن، یه خورده هم از دنیای تسنن آمده، امام رو نمی شناسن، یه قدریش از غرب آمده، در عین حال می گم عیب نداره، مطالعه بکنین ، تحقیق بکنین، اما این طور نباشه که اگر حل نکردیم بگیم پس چرا امام حسن علیه السلام این جوری کرده، متوجه بشیم که ما متوجه نمی شیم، لابد یک سری داشته.


پسر مغیرة بن شعبه می گوید: پدرم از رفقای معاویه بود، شب ها با هم شب نشینی داشتند، شما از همین جمله چه قدر باید الهام بگیرین، این ها با هم شب نشینی داشتند،مسئله خیلی مهمه، آخه چی کار می کردند می نشستند؟ فقط نقشه بود برای امیر المومنین، نقشه بود برای امام حسن و نقشه بود برای اصل اسلام.

می گوید یک شبی دیدم پدرم آمد یک قدری عبوسه، مثل هر شب نیست.

یک مثلی هست میگه «ویل لمن کفره نمرود» وای به حال کسی که نمرود بگه او کافر شده. ببینید دیگه چی بوده که مغیره بن شعبه عبوسه.

می گوید رفتم پیشش ایستادم که بگم چی شده امشب این قدر ناراحتی، میگه ایستادم تا اینکه پدرم سرش را بلند کرد و متوجه من شد، گفت: پسر جان حاجتی داری؟ نیازی داری به من؟ گفتم: بله، می خواهم بپرسم که امشب چرا شما عبوسین؟ گفت: پسر «جئت من عند اکفر الناس» امشب از نزد کافرترین مردم دارم می ام، پرسیدم کافرترین مردم کیه؟ گفت همین رفیقم معاویه!، چه طور شد؟ مگر تو اونو نمی شناختی؟ هرشب می رفتی پیشش، با هم رفیق بودین! گفت: بله بالاخره به این غلیظی نمی دانستم، که امشب فهمیدم!، گفتم چی شد؟ آدم از گفتنش حیا می کنه، گفت: ما هر شب صحبت می کردیم، از این طرف از اون طرف، مسائلی با هم داشتم، اما امشب نام مبارک رسول اکرم به میان آمد، معاویه این پلید به حضرت ناسزا گفت!

ناسزا! الله اکبر، این را حاشیه می زنم آقا ابن تیمیه به نظر بنده اعداء عدو شیعه است، اغراق نمی کنم، به لطف خدا می دانم، در این مطالعات ناقابلی که داشته ام به تندی ابن تیمیه ندیده ام، ابن تیمیه یک کتابی دارد، که ای کاش این کتاب رو اهل تسنن، اون هایی که می گن معاویه رضی الله عنه!بخونن، الحمدلله رب العالمین که الان روشن شدن. من یک شاگرد ترکیه ای داشتم در دانشگاه، می گفت پدرم آخونده، میگه حضرت معاویه! میگه گفتم پدر، دیگه لااقل نگو حضرت، دودسته گی شده الحمدلله، یک عده شون شناختن. 

از وقتی که مرحوم حزرانی1 کتاب «النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه» را نوشت خیلی ها روشن شدند، علی کل حال، ابن تیمیه کتابی داره به نام «السیف المسلول علی شاتم الرسول»2 موضوع این کتاب این است که اگر کسی  به پیامبر نستجیر بالله بد و بیراه بگوید کافر می شود. ما این را می دانیم، این کتاب نوشتن نداره، می خوام از دیدگاه همون ها بگم، اون ها که ابن تیمیه رو اینقدر بالا می دونن بیان ایونو بخونن، اون وقت نگن معاویه رضی الله عنه! به نقل معتبر معاویه به پیغمبر بد و بیراه گفته.


می گوید به پیغمبر ناسزا گفت، بهش گفتم معاویه، چه طور پیامبر به اون عظمت، اونوقت تو اینطور دربارش حرف می زنی؟! می گوید معاویه گفت: تو خیلی ساده ای! خیال کردی که من با حسن بن علی طرفم؟ یا با علی بن علی طالب طرف بودم؟ گفتم بله! من تا حالا این طور می دونستم که تو با این ها طرف حسابی، الان می بینم داری به پیامبر ناسرا می گی، نمی دونست تو با خود پیغمبر هم خورده حساب داری، (مضمون حرفه)گفت:نه، والله دفنا دفنا! به خدا قسم می خوام نام خود پیغمبر دفن بشه! هدفم اینه، نگاه می کنم ببینم چه کسی بیشتر مروج این پیغمبره، اونو از بین ببرم، اگر علی باشه اونو از بین می برم، حسن بن علی باشه اونو از بین می برم. برای من فرقی نمی کنه!

حالا یک جمله را من نگفتم، یک جمله زشتیه ولی مجبورم بگم ،میگه بهش گفتم بیا دست از این حرفات بردار، گفت: هیهات یا ام لک والله دفنا دفنا!، هیهات ای بی مادر که من بخوام دست از این حرف ها بردارم، میخوام نام پیامبر دفن بشه. الله اکبر، ببینید آقا، حالا مروج دین حسن بن علی باشد،با اون طرف حساب می شم، خود علی باشد با اون طرف حساب می شم. این عصر حضرته، یک قطره ای از دریا.

 ما یک بحثمون اینه که، شیعه باید بداند که هر امامی در زمان خودش پاسداری از دین کرده، این یک بحثیه، و اگر با این دفنا دفنای معاویه و این پلیدی که اون داشت، حضرت مجتبی سلام الله علیه نبود الان ما ازدین اثری نداشتیم، از معارف اثری نداشتیم، حضرت از دین پاسداری کرد، تحویل داد به حضرت ابی عبدالله علیه السلام که دیگه قضیه مفصل می شه، که علمای سنی هم به زبون درآمدن، اون شیخ عبد الله علایلی می گوید که در عصر یزید تمام دین در خطر بود و با هجرت اباعبدالله دوباره تازه شد، حتی اون ها هم منصف هاشون معتقدن.

پانویس

1-استاد فرمودند حزرانی اگر درست فهمیده باشم، ولی نام مولف کتاب محمدبن عقيل بن عبدالله ذکر شده است. شاید معروف به آنچه که استاد فرموده اند باشد.

2-یا «الصارم المسلول علی شاتم الرسول»

وبلاگ سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا

خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است

 خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است


همان طور که اگر نهضت امام حسین نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و معارف ما خبری نبود، به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند.


توجه به این مطلب مخصوصا برای شیعه ای که به زیارت حضرت مشرف می شود و به حضرت سلام می دهد، بسیار اهمیت دارد و زیارتش را رنگین تر و پرمحتوا تر می کند. اگر هجرت حضرت رضا علیه السلام نبود، زحمات جدش حضرت ابی عبدالله علیه السلام و شهادت مظلومانه اش از بین می رفت.

سال 132 هجری قمری اولین خلیفه عباسی بر تخت نشست که ابوالعباس سفاح می باشد. از سال 132 تا 232 را می گویند قرن عباسی اول و بعد از آن را قرن عباسی ثانی و ثالث گویند. این قرن یک قرن پر ماجرا و حوادث می باشد. یعنی بعد از قرن اول هجری که سنگین ترین قرن می باشد.( به جهت هجرت و رحلت پیامبر اکرم و صدیقه کبری، شهادت امام حسن مجتبی و سید الشهداء علیهم السلام و بسیاری از مسائل دیگر) قرنی سنگین تر و پرماجرا تر از 132 تا 232 نمی باشد.

بنی امیه آنقدر ظلم و ستم و زشتیها و جنایات نمودند که مردم از آن ها متنفر شدند و فهمیدند که حقیقتا آنها شجره ملعونه هستند که در قرآن اسم برده شده است. اما وقتی قدرت به دست بنی عباس افتاد ایتدا مردم فکر می کردند که راحت شده اند، یه مردم در باغ سبز نشان دادند، ولی کم کم ظلم به اهل بیت را شروع کردند.

بنی عباس انسان های بسیار پلید و هوسران و عیاشی بودند. کتابهائی در مورد عیاشی ها و شی نشینی ها خلفاء عباسی نوشته شده که باعث ننگ اسلام و مسلمان هاست که چنین خلفائی بر مسلمین حکومت می نموده اند.

اگر انسان به کتبی که در مورد عهد عباسی نوشته شده مراجعه کند، مانند کتاب «الاغانی» تالیف ابوالفرج اصفهانی، یا «عقد الفرید» تالیف ابن عبدربه، میتواند به گوشه ای ا فساد ها و لهو و لعبهای آنان پی ببرد.

البته کتاب «الاغانی» مجرب است که کتاب شومی است! پسر مرحوم قاضی (رحمت الله علیه) می گوید: در جوانی این کتاب را خریدم، پدرم گفت: آن را ببر بیرون! خلاصه کتاب نحسی است، که زندگی را زیر و رو می کند و شومی آن در زندگی انسان اثر دارد!

شخصی به نام دکتر رفاعی که در قاهره بوده سه جلد کتاب قطور نوشته استبه نام: «عصر المامون» وقتی نگاه می کنم می بینم به حضرت رضا علیه السلام که می رسد، دو سطر بیشتر نمی نویسد! اینقدر اینها بی انصاف هساتد!

دشمنی و عداوت مخالفان اهل بیت، در تمام شئونشان در نوشتن کتاب تاریخ، رجال، درایه، تفسیر، و در منبر و خطابه در همه جا ظاهر است! مثلا کتاب رجال می نویسد یه یک شیعه که می رسد مخی گوید: فلان شخص ثقه، متدین، باتقوی و پرهیزکار است الا انه شیعی «جز اینکه شیعه می باشد» یعنی بزرگترین عیبش این می باشد که شیعه می باشد وگرنه عیب دیگری ندارد!

همین شخص در حرف عین که به عمربن سعد رسیده، می گوید: ثقة تابعی و هو الذی قتا الحسین «عمربن سعد، ثقه و مورد اطمینان است و تابعی می باشد و همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!!» یعنی قاتل امام حسین را ثقه و مورد اطمینان دانسته است! و دیگر اینکه: درمورد شیعه می گوید: الا انه شیعی، اما در اینجا الا انه قتل الحسین را هم نیاورده است، بلکه خیلی راحت می گوید: و او همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!

در مورد عصر عباسی و عظمت و شناخت عظمت کار حضرت ثامن الحجج امام هشتم علیه السلام، توجه به بعضی نکات اهمیت خاصی دارد، مامون به ادعای دموکراسی و آزادی، باعث هرج و مرج عجیبی در عقاید و حقایق دینی مسلمین شد، در این عصر، بعضی از مذاهب اربعه تسنن تکوین یافته بودند و بعضی به تدریج درحال به وجود آمدن بودند. ابوحنیفه تا حدودی پیروانی داشته است، شافعی و احمدبن حمبل و محمد بن ادریس در طول این قرن هستی یافتند. مباحث فرعی و بی ارزش را در آن زمان مطرح نموده بودند برای مشغول کردن افکار و غفلت ازامور حکومت و نیز دور کردن مردم از توجه و تمسک به اهل بیت، مانندبحث خلق قرآن که باعث چه تشتت افکار و دودسته گی ها و فتنه و آشوب و قتل هایی که شد! از طرفی فلسفه های خشک یونان و بعضی اقسام تصوف از خارج اسلام به میان مسلمین، و وجود علماء وابسته به دربار، و آزادی بسیاری از ملحدان و کفار و زنادقه و انتشار عقاید سخیفه و ایجاد شک و شبهه در عقاید مردم با آزادی کامل.

در چنین وضعیت ظلمانی و هرج و مرج فکری، امام رضا علیه السلام همچون خورسید جهانتابی در ظلمات درخشید و به داد عقاید مردم رسید، و در حقیقت اسلام را که در حال بی محتوا شدن و نابودی بود، احیاء نمود. با تشکیل مجالس و مباحثه و مناظره با بزرگان ادیان مختلفه و ایجاد یک تهضت عمیق و گسترده علمی، معارف دین را زنده کرد.

شیخ صدوق رحمت الله علیه خطبه های توحیدیه حضرت را در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» و کتاب «توحید» جمع آوری کرده است. عظمت این سخنان و عمق این معارف ، همه دانشمندان و محققان را در طول اعصار به تامل و حیرت وا داشته و درهای علم و معرفت را به روی آنان باز کرده است. اینها از افتخارات ما شیعیان است. مباحثات حضرت با علمای ادیان و مذاهب، باعث تحیر و محکوم شدن عده ای و مسلمان شدن بعضی دیگر می شد، که باعث سرافرازی مسلمانان باالخصوص شیعه گشت.

نکته ها از گفته ها دفتر اول

*****

السلام علیک یا ابالحسن یا علی ین موسی الرضا 

صل الله علیک و رحمت الله و برکاته

(صلوات خاصه آن حضرت)

اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامام

خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام

التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ

با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک،

الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلة

و هر که زیر خاکاپ است، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته 

ً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.

و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.